مراسم رونمایی از کتاب «از تبار حبیب» زندگی و زمانه گلعلی بابایی با حضور محمدرضا سنگری، گلعلی بابایی، حسین قرایی، یوسف قوجق، فرزندان شهیدان همت، همدانی و چیت‌سازیان در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

رونمایی از تبار حبیب در ستایش گلعلی بابایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، در ابتدای این مراسم محمدرضا سنگری با اشاره به آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» گفت: خاطرم هست در یکی از نشریه‌ها و در اتاقی که متعلق به شهید رجایی بود کار می‌کردم. در زیر میز آن آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» نوشته شده بود. معنای آیه این است که بلافاصله پس از آنکه کاری را تمام کردی کار بزرگتری را شروع کن. باید خطر کرد و به دنبال مسائل مهم و بزرگ رفت.

سنگری با اشاره به کتاب «رزمنده» که پیش از این به چاپ رسیده است، گفت: من کتابی شبیه به همین اثر را به نام «رزمنده» دیده بودم. کتابی که توسط خود آقای قرایی نوشته شده است. بنابراین دوباره این کتاب را خواندم تا بتوانم نکاتی را پیدا و بیشتر به وجود گلعلی بابایی رسوخ پیدا کنم. اگر بخواهم در مورد سازه وجودی او صحبت کنم باید بگویم که گلعلی بابایی شمال‌زاد است با گرمای جنوب. گرمایی که در ایشان است وام گرفته از جبهه‌های جنوب است. او جمع بین جنگ و جنگل شده است. آقای بابایی وارد صحنه جنگ شده و آن را چشیده است. بدون شک این که در چیزی باشید و با آن زیست کنید تفاوت بسیار زیادی با شنیدن همان دارد. جالب است بدانید تحلیلی که امام از هشت سال دفاع مقدس دارند بسیار شبیه به رجزی است که حضرت علی اکبر علیه‌السلام در روز عاشورا می‌خوانند. حضرت در آن روز این رجز را می‌خوانند: «الحربُ قـد بانت لها حقائقُ و أظهرت من بعدها مصادقُ». جنگ حقیقت انسانی را بروز می‌دهد. جنگ، کشف‌گاه انسان است و انسان را به کشف‌گاه وجودی می‌رساند. البته باید اشاره کنم که جنگ تنها گنجینه‌ای از خاطرات نیست بلکه گنجِ ساخت انسان‌های بزرگ است و آدم‌های بزرگی را پرورش داده است. آقای بابایی نیز چنین است. بر طبق همین رجز می‌توان گفت که بعد از جنگ می‌توان صداقت انسان‌ها را ارزیابی کرد. یعنی ترازمندی انسان‌ها را نه در حین جنگ بلکه باید پس از جنگ جست‌وجو کرد. به نظرم جنگ ما را پروراند، جامعه را بارور کرد و فرآورده‌ها و محصولات جنگ بسیار ارزشمند است.

این نویسنده با بیان ویژگی‌هایی از گلعلی بابایی گفت: یکی از ویژگی‌های آقای بابایی این است که رگی از جلال دارد. خصوصیت دیگر ایشان هم‌نشینی با شخصیت‌هایی بوده است که باعث شده ایشان رنگ و بوی آنان را به خود گیرد. در حقیقت این گل بوی کسانی را دارد که نسیمی از آنان به مشام گلعلی بابایی رسیده و این مسئله به دلیل هم‌نشینی ایشان با آن افراد است. به نظرم نباید خودمان را از هم‌نشینی با خوبان محروم کنیم. همواره بزرگان در کنار بزرگان دیگر رشد پیدا کردند. باید به این بزرگان نگاه کنیم که حتی نگاه کردن به آنان نیز ره‌آوردهای زیادی برای ما به همراه دارد. در کنار تمام این ویژگی‌ها باید به مسجد جواد الائمه نیز اشاره کنم. مسجدها این روزها کم‌کم به حاشیه سپرده می‌شود و ما نباید مساجد را از دست بدهیم. به نظرم نسل مسجد جواد‌الائمه که پس از انقلاب دیگر اتفاقاتی از جنس آن مسجد رخ نداد، نسلی طلایی است. مسجد پایگاه قوی و بسیار مهمی است که نباید بدان بی‌توجه باشیم. نکته بسیار مهم دیگری که در مورد آقای گلعلی بابایی باید بدان اشاره کنم زیست ایشان با شهداست. ایشان با شهدای زیادی زندگی کرده است.

حسین قرایی نویسنده کتاب «از تبار حبیب» در این مراسم گفت: 5-6 سال پیش بود که به صورت جدی این کار را شروع کردم و دیدیم که کسی در مورد این افراد چیزی ننوشته پس با خود گفتم که من باید بنویسم. به نظرم این وظیفه ماست که راجع به این رزمنده‌های نویسنده که شناسنامه‌های فرهنگی ما هستند بنویسیم. شما وقتی کتاب‌های گلعلی بابایی را می‌خوانید، شهید همت را می‌شناسید؛ گلعلی می‌خوانید اما انگار شهدا را خوانده‌اید. بعضی‌ها در دانشگاه‌ها فکر می‌کنند که گلعلی‌ها نویسنده نیستند اما به نظرم این افراد مرجع‌ و خیلی نویسنده‌ترند. گلعلی و حسین بهزاد ژانر جدیدی در ادبیات ما به نام لشگر شناسی ایجاد کردند که موضوعی بسیار ارزشمند به شمار می‌رود.

وی افزود: در این کتاب نسبت به کتاب قبلی یعنی رزمنده که آقای سنگری اشاره کردند، سال شمار ویژه‌ای اضافه کردیم که کار بسیار سختی بود. همچنین یک مقدمه اضافه کردیم و سوالاتی را بیرون کشیدیم. در آخر هم مطلبی از حسین بهزاد که خود رزمنده و نویسنده است قرار دادیم که گل کار بود. کسانی که آشنایی دارند می‌دانند که مطلب گرفتن از حسین بهزاد چه کار سختی است.

قرایی با اشاره به دلیل نامگذاری این کتاب گفت: این کتاب از 2 جهت نام «از تبار حبیب» را به خود گرفت؛ اول به تاثی از نام شهید حبیب غنی‌پور بود چرا که می‌خواستم بگویم گلعلی بابایی از مکتب ایشان است. دلیل دوم هم نام گردانی است که آقای بابایی در آن خدمت می‌کردند و آن هم گردان حبیب است. وقتی به گلعلی بابایی نگاه می‌کنید تواضع می‌بینید. برایم عجیب است که آیا شرمندگی نمی‌ماند برای کسانی که برای او فیلم نساختند؟ آیا شرمندگی نمی‌ماند برای کسانی که از او مستند پرتره نساختند؟ یا شرمنده نمی‌شوند آن جاهایی که برای او مراسم گرامیداشت برگزار نکردند؟ من سرم را بالا می‌گیرم که در عصر کسانی زندگی می‌کنم که قدشان بلند است. به نظرم در مستندنگاری ادبیات دفاع مقدس باید به گلعلی بابایی بالید. در مقدمه این کتاب گفتم که این کتاب قصد دارد ابعاد فکری ایشان را به مخاطبان بشناساند. شاید بهتر باشد ایشان را با این شعر از قیصر امین‌پور توصیف کنم: «دلی سربلند و سری سر به زیر». حواسمان باشد که مبادا این افراد از دست بروند و بعدا حسرت‌اش را بخوریم.

سخنران پایانی این مراسم گلعلی بابایی بود. او گفت: باید از آقای قرایی تشکر کنم که مدتی طولانی برای نگارش این کتاب وقت گذاشتند. مطمئنا اگر کاری انجام می‌شود توفیقی است که از سوی شهدا می‌رسد. فکر می‌کنم اگر بخواهیم براساس پیشنهادی که در این جلسه شد، توفیقات را در انتهای کتاب بیان کنیم، حجم کتاب دوبرابر می‌شود. در خیلی از بزنگاه‌ها چنین برکاتی از سوی شهدا به ما رسیده است. علیرغم تمام ناملایمتی‌ها تنها چیزی که باعث دلگرمی ما می‌شود همین شهدا هستند. اگر هم امروز اینجا هستیم بدانید که شهدا شما را دعوت کردند.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...