یکی از داستان‌های مجموعه «قصه‌های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی که توسط کارولین کراسکری در دست ترجمه است در مجله تخصصی ادبیات نیویورک منتشر شد.

به گزارش تسنیم،‌ کارولین کراسکری شرق‌شناس و محقق دانشگاه یو سی ال آمریکاست که طی 10 سال گذشته بسیاری از آثار نویسندگان مختلف از هوشنگ مرادی کرمانی گرفته تا احمد دهقان، احمد اکبرپور، سید مهدی شجاعی، عرفان نظرآهاری، سعید رمضانی و... را ترجمه کرده است و در نمایشگاه‌ها و رویدادهای فرهنگی و هنری که در آمریکا برگزار می‌شود،‌ حضور یافته و به معرفی این کتاب‌ها می‌پردازد.

اخیراً‌ نیز وی اقدام به انتشار یکی از داستان‌های مجموعه "قصه‌های مجید" که در دست ترجمه دارد و قرار است از سوی انتشارات شمع و مه منتشر شود، در یکی از مجلات تخصصی ادبیات نیویورک کرده است.

افشین شحنه‌تبار مدیر انتشارات شمع و مه گفت: برای معرفی این کتاب به جامعه مخاطبان آمریکا و برای شروع‌، یکی از داستان‌های این مجموعه در مجله تخصصی ادبیات در نیویورک همراه با تصویرگری تصویرگران آمریکایی منتشر شده است و در صورت استقبال مخاطبان بخش‌های دیگری از این مجموعه نیز منتشر خواهد شد.

کراسکری که پیش از آثار متعددی از ایران را به انگلیسی ترجمه و تلاش کرده تا در جامعه مخاطبان آمریکا این کتاب‌ها را جابیاندازد،‌ درباره هدف خود می‌گوید: خیلی وقت است امریکایی‌ها از ایرانی‌ها دور افتاده‌اند. خودشان هم اعتراف می‌کنند که اطلاعات کمی درباره ایران دارند و من می‌دانم که اکثر آن‌ها علاقه‌مند و مشتاق‌اند که بیشتر درباره ایران بدانند. من فکر می‌کنم ادبیات و به خصوص داستان این توانایی را دارد که یکی از آن محورهایی باشد که فاصله‌ها را کم می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...