مریم شهبازی | ایران


در شرایطی که ایران هنوز به کنوانسیون برن یا معاهده بین المللی مشهور به کپی رایت در حمایت از مؤلفان و آثار ادبی و هنری نپیوسته است، برخی ناشران گام‌هایی در رعایت حقوق کپی‌رایت برداشته‌اند. هرچند که افشین شحنه‌تبار، مدیر انتشارات بین‌المللی «شمع و مه» این گام ها را ناکافی دانسته و بی‌توجهی به ضرورت‌های قبول این معاهده را عاملی مهم در مهجور ماندن صنعت نشرمان در مجامع بین‌المللی می‌داند. درگپ‌وگفت امروزمان با این ناشر ایرانی – انگلیسی، نکاتی را درباره اما و اگرهای پیش روی ناشران ایرانی در مراودات خارجی و همچنین فعالیت‌های داخلی مرتبط با آن می‌خوانید:



چند سالی است که شاهد تلاش برخی ناشران در خرید قانونی حق انتشار آثار خارجی هستیم؛ آن هم در شرایطی که ماهنوز به کنوانسیون برن یا معاهده مشهور کپی رایت نپیوسته‌ایم. این اقدام خودجوش برخی ناشران داخلی در رعایت قانون کپی رایت را برخاسته از چه عواملی می‌دانید؟
خب اینجا بحث اخلاق حرفه‌ای درمیان است. واقعیت آن است که اگر برای چنین اقداماتی پیشقدم نشویم ناشران خارجی و مجامع بین‌المللی نشر ما را به رسمیت نمی‌شناسند.

خب این از دلایل پیشقدم شدن ناشران ایرانی است، با قیمت ارز و از طرفی تیراژ پایینی که کتاب در کشورمان دارد ناشران خارجی چطور تن به این توافق می‌دهند؟
تیراژ کتاب در ایران پایین است، بحث تفاوت قابل توجه قیمت ارز با پول خودمان هم درمیان است اما این‌طور نیست که فکر کنید روال این کار تنها بر اساس تعارف انجام می‌شود! آقای هاشمی‌نژاد مدیر انتشارات افق از پیشگامان مبادله قانونی رایت در کشورمان است، از همان حدود پانزده سال قبل خیلی خوب پیش رفت و کوشید تا روند انتشار برخی آثار خارجی وترجمه آنها را در کشورمان طبق روال جهانی انجام بدهد. خوشبختانه تعداد این قبیل ناشران امروز خیلی بیشتر از قبل شده و ناشران دیگری از جمله ققنوس، مروارید، افق و ثالث هم حق رایت برخی آثار خارجی را از ناشر اصلی خریداری می‌کنند یا حداقل برای کسب رضایت صاحب اثر می‌کوشند.

البته تبادل رایت آثار در شرایطی که در قوانین داخلی خودمان فکری برای حفظ حق ناشری که امتیاز کتابی را از ناشر خارجی‌‌ آن خریده نشده، این تلاش جز حفظ وجهه بین‌المللی‌مان فایده‌ چندانی ندارد!
بله. متأسفانه یکی از مهم‌ترین مسائلی که در رابطه با معاهده برن با آن روبه‌رو هستیم، فقدان قانون کپی رایت داخلی برای عرصه ترجمه است وگرنه همان‌طور که اشاره شد افرادی نظیر مدیر انتشارات افق کار خود را دراین زمینه خیلی خوب شروع کردند. حل این مسأله تنها نیازمند اهتمام متولیان امر در ثبت اطلاعات ناشری است که حق امتیاز ترجمه اثری را خریده و البته درنظر گرفتن قوانین و اقدامات بازدارنده برای جلوگیری از ترجمه مجدد.

اما نگفتید در چنین شرایطی چه دلایلی سبب می‌شود که ناشران خارجی در مواردی حتی بدون دریافت پول اجازه انتشار کاری را به فارسی بدهند؟
یک طرف ماجرا تحت تأثیر احترامی است که برای ناشر خارجی قائل می‌شویم. وقتی می‌بینند که فلان ناشر ایرانی با آنکه کشورش به معاهده برن نپیوسته اما خود را ملزم به رعایت آن می‌داند سختگیری کمتری به خرج می‌دهند.اما نکته مهم‌تر آن است که زبان فارسی به سبب جغرافیای محدودی که دارد برای آنان هیچ خطری محسوب نمی‌شود. تا جایی که من دیده‌ام، تقریباً تمام ناشران خارجی برای تبادل رایت یک اثر به فارسی پولی را مبادله نمی‌کنند. اگر هم بحث پول به میان بیاید، بسیار کم خواهد بود.

چرا؟
وقتی اثر به فارسی ترجمه می‌شود، از فارسی به زبان دیگری نمی‌رود! شرایط آن با زبانی مثل آلمانی یا اسپانیایی خیلی فرق دارد. وقتی کتابی به آلمانی ترجمه شود، راه برای ترجمه آن به زبان‌های دیگر هموارتر می‌شود. از این بابت ناشران خارجی، فارسی را زبان بن‌بست می‌دانند و برای آنان بی‌خطر است. از طرفی شرایط کشورمان را هم می‌دانند، اینکه ناشران ما بدون آنکه الزامی به رعایت کپی رایت داشته باشند برای رعایت آن تلاش می‌کنند، بنابراین همین که می‌بینند ناشر ایرانی به اتکای وجدان و اخلاقیات پیش رفته و به دنبال جلب رضایت آنان است، می‌پذیرند.

ناشرانی که با خرید رایت آثار دست به ترجمه آنها می‌زنند در داخل کشور با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند؟
مهم‌ترین مسأله برای این ناشران داخلی، کاستی بزرگی است که در قوانین داخلی با آن روبه‌رو می‌شوند. اگر منِ ناشر موفق به خرید رایت کتابی بشوم هیچ تضمینی نیست که ناشر دیگری هم دست به ترجمه آن نزند.

خب یکی از نکات مهم در مبادله رایت ایجاد انحصار برای ناشر متقاضی است!
بله و چنین مسأله‌ای درایران بی‌معناست. این ناشران با مشکل دیگری هم روبه‌رو هستند، اینکه کافی است ترجمه آنها پرفروش شود تا ناشران کتاب‌ساز بدون آنکه زحمت ترجمه‌ تازه‌ای از آن کتاب را به خود بدهند همان را با اندکی تغییر، به اسم مترجم خودشان منتشر کنند. برای مقابله و اثبات این جرم هم هیچ راهی وجود ندارد.

چرا صنوف مرتبط با کتاب، پیگیر رفع این کاستی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهادهای قانونگذار نیستند؟
اتفاقاً این مشکل بارها پیگیری و به بخش‌های مختلف ارجاع داده شده است. چه به بخش حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و چه به مجلس شورای اسلامی در تمامی دوره‌ها و طی سی سال گذشته. متأسفانه تا به امروز هم نتیجه‌ای به دنبال نداشته است. ما به یک کپی‌رایت داخلی نیاز داریم. البته پیشنهادهای بی‌سرانجامی مطرح شده، اینکه اولین ناشر ترجمه یک اثر انحصار آن را به دست بگیرد. تازه با ورود ناشران زیرزمینی و کتاب‌سازها، مشکلات بیشتر هم شده است. برای همین ناشران داخلی علاقه چندانی به خرید رایت آثار و قبول دردسرهای آن ندارند. هرچند که خوشبختانه هنوز ناشرانی هستند که کار اخلاقی برای آنان در اولویت است و برای انتشار قانونی ترجمه یک کتاب تلاش می‌کنند.

آقای شحنه‌تبار شما از جمله ناشرانی هستید که در عرصه بین‌المللی هم حضور فعالی دارید و قواعد این بازی را می‌دانید، از طرفی با قوانین داخلی هم آشنا هستید. با این حساب شما جزو طرفداران پیوستن به معاهده برن هستید؟
من صد درصد موافق هستم چراکه لطمات آن را لمس کرده‌ام. نکته مهم اینکه آسیب‌های نپیوستن به این معاهده تنها متوجه حوزه نشر نیست و لطمات آن متوجه تمام بخش‌های صنعتی کشور می‌شود.

دولت در این زمینه چه کاری از عهده‌اش ساخته است؟
پیوستن به معاهده کپی رایت یک مسأله حاکمیتی است؛ چیزی نیست که انتظار حل آن را از شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشیم. البته دولت می‌تواند در همراهی با مراجع قضایی این مشکل را در عرصه داخلی حل کند.

صرف‌نظر از سایر حوزه‌ها، اگر مبنای صحبت ما فقط حوزه کتاب باشد با این گفته که پیوستن به معاهده کپی رایت به ضرر صنعت نشرمان می‌شود موافق هستید؟
نه. اصلاً این‌طور نیست که بگوییم قبول آن هزینه‌های بسیاری را به صنعت نشرمان تحمیل می‌کند.

خب ما در قبول معاهده کپی رایت با مسائلی نظیر تفاوت قیمت ارز با پول داخلی و از طرفی تیراژ پایین کتاب‌ها مواجه هستیم!
بله. اما چرا به این مسأله از سوی دیگری نگاه نکنیم؟ آن وقت نه تنها ضرر ندارد بلکه سودآور هم خواهد بود. نمی‌دانم چرا عده‌ای از ناشران و مسئولان فقط به پولی که قرار است ما در رایت کتاب هزینه کنیم اشاره می‌کنند؟ وقتی ایران عضو کنوانسیون برن شود دیگر فقط بحث خرید ما درمیان نیست. با پیوستن به معاهده کپی رایت به راحتی آژانس‌های ادبی‌مان فعال شده و آثار ناشران ایرانی را با قیمت معقولی به ناشران خارجی عرضه می‌کنند. در چنین شرایطی، مسیر بن‌بستی که پیش‌روی آثار تألیفی‌مان قرار گرفته باز می‌شود و آثار ما به دنیای بزرگ‌تری راه پیدا می‌کند. قبول قانونی کپی رایت یک سود دوطرفه محسوب می‌شود.

کسب سود دوسویه نیازمند آن است که آثار تألیفی معاصر داخلی هم ظرفیت لازم برای عرضه خارجی را داشته باشند!
این خیلی اشتباه است که همه چیز را به آثار ادبی کلاسیک فارسی محدود کنیم. شکی دراینکه آثار کهن ایرانی جایگاه مهمی در قله‌های جهانی ادبیات یافته‌اند نیست. اما در آثار معاصرمان هم ظرفیت زیادی برای ترجمه و عرضه به مخاطبان خارجی وجود دارد. این حاصل تجربه شخصی خودم در زمینه فعالیت‌های بین‌المللی عرصه نشر است. وگرنه ازخلق آثار کلاسیک‌مان قرن‌ها گذشته و دیگر شامل آن قانون زمانی پنجاه ساله‌ در بحث خرید و فروش امتیاز نمی‌شوند. برعکس آن‌چیزی که برخی گمان می‌کنند، امروز سود با آثار معاصر و نوشته‌های نویسندگان جوان است. اگر فقط بخش کمی از پول حاصل از فروش رایت آثار به نویسنده ایرانی برسد چقدر شرایط برای او عوض می‌شود؟! برخی از پول نداده شاکی هستند و می‌گویند که نمی‌ارزد!

اینکه هنوز معاهده کپی رایت را نپذیرفته‌ایم چه تأثیری در فعالیت‌های خارجی شما ناشران دارد؟
مهم‌ترین آسیب این بی‌توجهی درآن است که منِ ناشر در مراودات بین‌المللی به ناچار باید به عنوان ناشری غیرایرانی و انگلیسی کار کنم تا از فعالیت درچهارچوب قوانین بین‌المللی کپی رایت و همچنین اتحادیه اروپا محروم نشوم و چه مسأله‌ای می‌تواند برای منِ ایرانی ازاین دردناک‌تر باشد! آن هم در شرایطی که تمام تلاشم معرفی آثار تألیفی خودمان به دیگر کشورهاست!

و اگر قرار باشد به عنوان ناشر ایرانی فعالیت کنید با چه مشکلاتی مواجه خواهید شد؟
نمی‌توانم! آنقدر با موانع قانونی ریز و درشت مواجه می‌شوم که از ادامه راه بازمی‌مانم.

حالا بماند که ناشران خارجی هم مواجهه خوبی با ناشران ما ندارند، نمونه‌اش ماجرایی که چند سال قبل در نمایشگاه کتاب فرانکفورت رخ داد و برخی ناشران خارجی به ناشران ما اتهام دزدی زدند!
متأسفانه مواجهه با این قبیل برخوردها هم کم نیست. هرچقدر هم ناشران داخلی برای کسب اجازه انتشار یک کتاب تلاش کنند، باز هم دایره فعالیت‌های آنان بسیار محدود می‌شود. هم به سبب تحریم‌ها و هم به دلیل آنکه هنوز معاهده کپی رایت را قبول نکرده‌ایم، برای انجام کم‌ترین مراوده مالی، برای جابه جایی حتی پنجاه یورو هم باید سراغ شخص سومی که صرافی است برویم! خب هیچ ناشر خارجی برای این مقدار ناچیز از پول سراغ صرافی نمی‌رود که حتی ممکن است او را به فهرست سیاه هم بکشاند. اینها برای ناشر تحقیرکننده است. با این حال ما اهالی کتاب می‌دانیم که هنوز شرایط حاکمیتی برای پیوستن به این معاهده فراهم نشده است. اما براین خواسته تأکید داریم که متولیان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در همکاری با نهادهای ذی‌ربط، حداقل قانون کپی رایت داخلی را برقرار کنند. از این طریق، هم مترجم و ناشر آسیب نمی‌بینند و هم اینکه آشفته بازاری که در عرصه ترجمه شاهد هستیم قدری سر و سامان پیدا می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...