چاپ هجدهم رمان «خون خورده» نوشته مهدی یزدانی‌خرم از سوی نشر چشمه به بازار کتاب رسید. پیش‌تولید سریالی با اقتباس از این اثر آغاز شده است.

خون خورده مهدی یزدانی‌خرم

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان زندگی پنج برادر گم‌شده در شهرهای تهران، اصفهان، بیروت، آبادان و مشهد را در رفت و برگشت مداوم بین گذشته و حال روایت می‌کند...

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «منصور به کمک او چند عکس درجه‌یک چاپ کرده بود. در لو فیگارو و اسمی دست‌وپا کرده بود برای خودش. عکاس 21‌ساله‌ای بود که از هجده‌سالگی در ستاد ارتش دوربین دست گرفته بود و برای نشریه‌ی ارتش عکس انداخته بود. یک یاشیکای بی‌مصرف. بعدش به یک کنون دست دوم رسید و آخرش به این معشوقه‌ی ناب. به کنون اف‌1 و لنزهای دلبرش. کریم سوخته بی‌گفت‌و‌گو پول دوربین گران را داده بود. وقتی منصور عکسی از زغال‌فروشی با صف انبوه مردم برف گرفته در صف را در کیهان چاپ کرده بود.

وسط صف پدر مقدس هم بود و فردای چاپ عکس، کل محل ایستاده بودند دم در کلیسا و روبه‌روی زغال‌فروشی کریم و می‌خواستند خودشان را در عکس تنومندترین پسر کریم پیدا کنند. بلندبالا با دستانی درشت. پسری که هیچ‌گاه نبود انگار. پسر سوم کریم سوخته همیشه در جایی دور بود.»

سریال اقتباسی از رمان «خون خورده» -که پیش از این ساختش در رسانه‌ها خبری شد- هم‌اکنون وارد مرحله پیش تولید شده است.

مهدی یزدانی‌خرم با انتشار اولین کتابش در سال 1384 به نام «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» نویسندگی را به طور جدی آغاز کرد و پس از آن کتاب «سرخ سفید» و «من منچستر یونایتد را دوست دارم» را منتشر کرد.

چاپ هجدهم رمان «خون‌خورده» نوشته مهدی یزدانی‌خرم، در 260 صفحه، به قیمت 60هزار تومان، در قطع رقعی و جلد شومیز از سوی نشر چشمه منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...