داستان بلند «دماوند نامگ» نوشته بهروز شادلو توسط انتشارات سیب سرخ منتشر و راهی بازار نشر شد.

دماوند نامگ بهروز شادلو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌داستان بلند با زمینه‌ای اساطیری و با محوریت دماوند به عنوان نمادی از ایران زمین، یک روایت داستانی بلند را بازگو کرده و به گفته نویسنده‌اش در هر بخش از خود تم و موضوع محوری متفاوتی دارد اما در مجموع محوری‌ترین موضوعی که مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند، فرهنگ ایران است.

شادلو با اشاره به تلاش خود برای امتزاج میان اسطوره و ادبیات در این داستان بلند می‌گوید: اتفاقات رخ داده در این‌اثر اساسأ مستقل و بدیع هستند، اما رخدادها و مضامین اساطیری پیش‌برنده داستان‌ها هستند. نمی‌توان گفت متن داستان‌ این کتاب نمادین است، اما نمادپردازی اساطیری ژرفی در داستان‌ جاری شده است. در این اثر تلاش کردم حاصل کار در عین روایت‌های اساطیری خود پیکره کاملاً نوگرایی داشته باشد. زبان در این داستان در تناسب با داستان پرداخته شده، اما به رغم بهره‌مندی از صورتی کهن بسیار روان و به‌روز است.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

زمستان سپری شد و آن سنگ آغاز به شکفتن نمود.پس از پنج روز، در آغازین روز بهار، از آن سنگ که دوپاره شده بود زن و مردی بیرون آمدندو به اندازه دوازده گام دور تر از هم نشستند. آن زن و مرد پنج شبانه روز بی جنبش و چشم داشت و بی سخن روی در روی هم نشستند. در ششمین روز، به روز خرداد از ماه فروردین، چشم گشادند و گفتن یافتند. همانجا همانگونه دیرگاهی همدیگر را نگریسته تا که زبان باز کردهو با هم از هم پرسیدند: کیستی؟ و هر دو با هم پاسخ گفتند: دماوند

این‌کتاب با ۹۲ صفحه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...