داستان بلند «دماوند نامگ» نوشته بهروز شادلو توسط انتشارات سیب سرخ منتشر و راهی بازار نشر شد.

دماوند نامگ بهروز شادلو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌داستان بلند با زمینه‌ای اساطیری و با محوریت دماوند به عنوان نمادی از ایران زمین، یک روایت داستانی بلند را بازگو کرده و به گفته نویسنده‌اش در هر بخش از خود تم و موضوع محوری متفاوتی دارد اما در مجموع محوری‌ترین موضوعی که مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند، فرهنگ ایران است.

شادلو با اشاره به تلاش خود برای امتزاج میان اسطوره و ادبیات در این داستان بلند می‌گوید: اتفاقات رخ داده در این‌اثر اساسأ مستقل و بدیع هستند، اما رخدادها و مضامین اساطیری پیش‌برنده داستان‌ها هستند. نمی‌توان گفت متن داستان‌ این کتاب نمادین است، اما نمادپردازی اساطیری ژرفی در داستان‌ جاری شده است. در این اثر تلاش کردم حاصل کار در عین روایت‌های اساطیری خود پیکره کاملاً نوگرایی داشته باشد. زبان در این داستان در تناسب با داستان پرداخته شده، اما به رغم بهره‌مندی از صورتی کهن بسیار روان و به‌روز است.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

زمستان سپری شد و آن سنگ آغاز به شکفتن نمود.پس از پنج روز، در آغازین روز بهار، از آن سنگ که دوپاره شده بود زن و مردی بیرون آمدندو به اندازه دوازده گام دور تر از هم نشستند. آن زن و مرد پنج شبانه روز بی جنبش و چشم داشت و بی سخن روی در روی هم نشستند. در ششمین روز، به روز خرداد از ماه فروردین، چشم گشادند و گفتن یافتند. همانجا همانگونه دیرگاهی همدیگر را نگریسته تا که زبان باز کردهو با هم از هم پرسیدند: کیستی؟ و هر دو با هم پاسخ گفتند: دماوند

این‌کتاب با ۹۲ صفحه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...