رمان تازه منیرالدین بیروتی با عنوان «بوی مار» منتشر شد.

بوی مار منیرالدین بیروتی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این رمان در ۳۴۳ صفحه و با قیمت ۵۹ هزار تومان در نشر نیماژ عرضه شده است.

در معرفی ناشر از این رمان آمده است: رمان «بوی مار» بیروتی همچون بقیه‌ آثار این نویسنده، زبان و فرمی متفاوت با آثار دیگرش دارد و این بار به‌دلیل فرم روایت رمانش (نامه‌نگاری و روزنامه‌نگاری) زبانی روان‌تر برگزیده که در ظاهر خواندنش را سهل‌تر کرده اما در عین حال شکل ذهنی داستان، فراز و نشیب‌های خاص خودش را دارد. شخصیت اصلی داستان نامش «عمید» است. نامی که خود گویای معانی بسیار و حتی متضادی است. معنی این اسم در فرهنگ معین سرور و بزرگ قوم است، در دهخدا معادل دلشکسته و غمگین از شکست خوردن در عشق و در فرهنگ عمید معادل سردار و همچنین مسئول اخذ مالیات! عمید به دیگران و به‌ عزیزانش نامه می‌دهد و در این جهت است که سعی می‌کند پرده از رازهای واقعه بردارد.

منیرالدین بیروتی متولد سال ۱۳۴۹، توانسته دوبار جایزه‌ ادبی گلشیری را از آن خود کند؛ یک بار برای مجموعه‌داستان «تک خشت» سال ۱۳۸۳ و بار دیگر برای رمان «چهار درد» سال ۱۳۸۵.

مجموعه‌های «فرشته»، «دارند در می‌زنند»، «آرام در سایه»، و رمان‌های «سلام مترسک»، «ماهو» و «بحر و نهر» دیگر آثار او در طول سه دهه‌ اخیر است.

در بخشی از رمان جدید این نویسنده می‌خوانیم:
«این را همیشه به‌یاد داشته باش که هر کسی (خوب بشنو و خوب بفهم که می‌گویم «هر کسی») بگوید یا بخواهد که به تو نشان بدهد (با هر زبان و هر شیوه‌ای) که رمزآلود است و عجیب و مرموز، یا ابله است و یا شیاد و هرکدام هم که باشد درهرحال دوری جستن از او امری است واجب و حتی فریضه‌ای است محتوم!»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...