کتاب «طبقه هفتم غربی» نوشته جمشید خانیان در جایزه کتاب فصل به مرحله نهایی رسید.
   
به گزارش فارس، این کتاب در بخش تالیف کتاب‌های نوجوان پنجمین دوره این جایزه، شرکت کرده‌است.
این کتاب را نشر افق در بهار1387 منتشر کرده‌ بود.
در بخشی از این کتاب آمده‌است:
«کسی در طبقه‌ هفتم غربی منتظر اوست.
پسرک با تعطیل شدن مدرسه دنبال کار می‌گردد. به پیشنهاد دوست مادرش برای پرستاری از نویسنده‌ای پیر، پا به آپارتمان او می‌گذارد. اما برجی که پیرمرد در آن زندگی می‌کند و ماجراهایی که در آن اتفاق می‌افتد چندان عادی و طبیعی نیست؛ از ابروهای بالا پریده‌ خانم توی آسانسور گرفته تا نگاه‌های عجیب مرغ ماهیخوار!»
کتاب‌های خانیان تاکنون جوایز متعددی را از آن خود کرده‌اند. کتاب «قلب زیبای بابور» در سال 2005 از طرف کتابخانه‌ مونیخ در فهرست کتاب‌های خواندنی کودک و نوجوان قرار گرفت. هم‌چنین کتاب «شبی که جرواسک نخوابید» از این نویسنده، برگزیده‌ شورای کتاب کودک شد.
از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به «آریایی‌ها»، «لاک‌‌پشت فیلی»، «او»، «خشایارشا»، «شب گربه‌های چشم سفید»، «کوسه ماهی»، «یک نقش برای کاوه» و «ناهی» اشاره کرد.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...