فاطمه نعمتی | ایبنا


سیزدهم مهرماه مصادف بود با سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام. کمیت عمر ایشان زیاد نبود و در 28 سالگی به شهادت رسیدند؛ اما کیفیت این سال‌ها آنقدر بود که از هر برهه‌اش می‌توان داستان‌های مذهبی فراوانی در ژانرها و سوژه‌های داستانی متنوع خلق کرد. یکی از این داستان‌ها «یک نفس تا نگاهت» به قلم مریم ولی منتشرشده از سوی انتشارات کتاب نیستان است که از نگاه یک جوان روایت و به زندگی امام حسن عسکری (ع) وصل می‌شود. به مناسبت شهادت آن امام بزرگوار، با نویسنده این اثر گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

یک نفس تا نگاهت در گفت‌وگو با مریم ولی

چرا «یک نفس تا نگاهت»؟
عنوان کتاب برگرفته از قصه اصلی است و از حس و حال شخصیت داستان می‌گوید که به دنبال مراد خود، با چالش‌های زیادی مواجه می‌شود.

درون‌مایه کتاب بر چه محوریتی است؟
محوریت داستان، ابراز ارادت یک جوان به امام حسن عسکری (ع) است. جوانی که با تردیدها، عقاید و غلیان مقتضی سنش، دست و پنجه نرم می‌کند.

راوی داستان کیست؟
راوی داستان شخصیت اصلی رمان، هامون است. به جز چند فصلی که امکان روایت او وجود نداشت و داستان به روایت سه خلیفه هم‌عصر امام و مادر یکی از خلفا و حکیمه‌خاتون، عمه بزرگوار امام عسکری پیش‌ می‌رود.

داستان درباره یک جوان است با عقاید و تردیدهای دوران جوانی؛ یعنی مخاطب این اثر جوانان هستند. چه‌طور جوان آن زمان را سعی کردید برای جوان این زمان ملموس و قابل درک کنید؟
مخاطب اثر منحصرا قشر جوان نیست.‌ جوان داستان، می‌تواند نماینده یک تفکر باشد. به نظرم فضاسازی، زبان، دیالوگ‌ها، سفید محض نبودن شخصیت و آزادی او در انتخاب مسیرش که از طرف خانواده محترم شمرده می‌شود، می‌تواند نقش مهمی در ملموس کردن هامون برای نسل امروز داشته باشد. هامون در خانواده‌ای پرورش یافته که مرید آل علی (ع) است. خفقانی که از جانب حکومت وقت بر شیعه حاکم است، او را در مورد میزان ارادت پدر و ترس از جان او با چالش همراه می‌کند. او منفعل نیست. فکر می‌کند، ارزیابی می‌کند و همواره دنبال راهی است برای برطرف کردن تردیدها و جواب به سوال‌هایش در مورد سرسپردگی پدر و دوستانش به امام (ع). هامون از کنار وقایع و آنچه پیرامونش می‌گذرد منفعلانه عبور نمی‌کند. کنش‌ها (چه در ارتباط با حامیان امام و چه مخالفان ایشان)، نامه‌ها و حتی جمله‌هایی که می‌شنود برای او معنا دارد. نگاهی که او به رفتار و گفتار و اتفاقات پیرامونش دارد، نگاه یک جوان معمولی نیست. او به دنبال حقیقت است. حقیقتی که دوست دارد خود به آن برسد، نه اینکه به او القا شود.

نگارش و انتشار چنین داستانی از چه دغدغه‌ای برآمده است؟
از این نظر که این اثر، یک رمان آیینی است، صاحب اثر وجود مقدس امام است و هدف از نوشتن، قطعا خدمت به اسلام یا شناساندن ائمه یا پر کردن خلایی از اسلام و قرآن نیست؛ بلکه صرفا عرض ارادت به آستان امام است تا بتوان جلوه‌ای را که درک شده، به اشتراک گذاشت. منحصرا در مورد رمانم، دغدغه‌ام این بود که بتوانم ظرف خوبی برای برداشت از دریای مهر و معرفت امام بردارم و لیاقت صیانت از آن را داشته باشم.

نظر شما درمورد ادبیات داستانی درباره زندگی امام حسن عسکری علیه‌السلام چیست؟ چه‌قدر کار کرده‌ایم و چه‌قدر راه در پیش رو داریم؟
در زمینه ادبیات داستانی با محوریت زندگی ائمه و ادبیات آیینی، نه تنها در ارتباط با امام حسن عسکری (ع)، بلکه به طور کل می‌توان گفت که این ادبیات نوپاست. ادبیات آیینی، به دلیل وجود معصومین، بر اساس مضمون طبقه‌بندی می‌شود و ما با مضامین بی‌انتهایی طرف هستیم‌. با مباحثی که جنبه معرفتی و چندوجهی دارند. بنابراین کار در مورد ائمه تمام‌شدنی نیست؛ برای مثال در مورد عاشورا یا هر یک از حضرات معصومین تا ابد می‌توان نوشت. علی‌رغم موضوعات تکراری، این نگاه نویسنده است که می‌تواند اثر متفاوتی را خلق کند.

چه جنبه‌هایی از زندگی امام حسن عسکری علیه‌السلام ظرفیت بالایی برای داستان‌پردازی دارند؟
سکوت امام که حاکی از تقیه ایشان است و همچنین تشکیلات زیرزمینی وکالت که هدف آن آماده کردن مردم برای غیبت حضرت مهدی (عج) بود، از نکات پررنگ دوران امام است. شرایط زندگی امام و شیعیان بسیار سخت بود. از این جهت که امام در منطقه‌ای زندگی می‌کند که یا شیعه نیستند که قدر او را بدانند یا شیعیان جرأت نمی‌کنند محضر امام را درک کنند و حضرت در سخت‌ترین شرایط ارتباطی به سر می‌برد، به گونه‌ای که حضرت دستور دادند هیچ کسی حق ندارد به من سلام بکند؛ چرا که شیعیان یا باید کتمان می‌کردند که محب حضرت‌اند یا کشته می‌شدند. با تمام این محدودیت‌ها، امام برای حفظ مناسک و انسجام شیعه که نتیجه آن ارتقا معرفت شیعه نسبت به اهل بیت بود، در تلاش‌اند. به نظر من پرداختن به این بُعد از زندگی امام، ظرفیت داستان‌پردازی بالایی دارد.

از چه منابعی برای نگارش این داستان استفاده کردید؟ آیا به راحتی در دسترس بودند؟
پژوهش را از منابع دست اول، یعنی منابع تا قرن ششم، منابع دست دوم (قرن ششم تا معاصر) و منابع دست سوم که تلفیق منابع معاصر و دسته اول و دوم است پیش بردم تا بتوانم به تحلیل شخصی خود در ارتباط با نقش شگفت‌انگیز امام برسم. منابع به راحتی در دسترس بودند؛ اما چالشی که با آن روبه‌رو بودم، کم بودن منابع و تکراری بودن مطالب بود.

راهکار نویسنده‌ها برای کم و تکراری بودن منابع چیست؟ به نظر شما آن‌ها باید در مواجهه با این مساله چه کنند؟
در مورد کم بودن و تکراری بودن منابع، آنچه که در ارتباط با رمان آیینی مهم است، این است که دنبال بازنویسی تاریخ نیستیم. دنبال داستان تاریخی هستیم. نقش خیال و آمیختن آن با تاریخ و مستندات در دسترس، کمک زیادی به ملموس کردن اثر و جبران کمی و تکراری بودن اطلاعات می‌کند. خلاقیت در حذف تاریخ برای قوام گرفتن قصه اهمیت زیادی دارد؛ اینکه نویسنده بخواهد تمام اطلاعات تاریخی را که در سیر پژوهش به دست آورده است در داستان خود بگنجاند، باعث نزول خلاقیتش در روایت قصه می‌شود و داستان به لحاظ فرم نیز نازل می‌شود.

نگارش کتاب چه مدت زمان برد؟
اواخر اسفندماه سال 99 پژوهش و تحقیق را شروع کردم. بعد از حدود 4 ماه که پژوهش کامل شد، طرح و بعد از آن فصل‌بندی رمان بررسی شد و نگارش آن عملاً شروع شد و اواخر اسفند 1400 به اتمام رسید. بعد از بازبینی و بازنویسی نهایی، وارد مرحله مجوز و چاپ شد و در مردادماه 1400 منتشر شد.

این داستان، چندمین اثر شماست؟ آثار قبلی در چه فضایی بودند؟
«یک نفس تا نگاهت» اولین رمان من است. قبل از آن، سه داستان کوتاه (دو داستان کوتاه عاشورایی و یک داستان کوتاه اجتماعی) در دو مجموعه کتاب به نام‌های «تنها همین کلمات» و «به وقت رهایی» از سوی نشر محترم نیستان به چاپ رسیده است.
...
رمان «یک نفس تا نگاهت» به قلم مریم ولی در 222 صفحه به بهای 84 هزار تومان از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...