کتاب «ماه تمام؛ سرگذشت‌نامه مستند معلم بسیجی شهید محمدابراهیم همت» اثر گلعلی بابایی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد.

ماه تمام؛ سرگذشت‌نامه مستند معلم بسیجی شهید محمدابراهیم همت» اثر گلعلی بابایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب شانزدهمین‌عنوان از مجموعه «بیست‌وهفتی در بیست‌وهفت» است که این‌ناشر درباره ۲۷ تن از فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) منتشر می‌کند و انتشارش از سال ۱۳۹۱ آغاز شده است.

کتاب پیش‌رو برای چهلمین‌سالگرد شهید همت آماده و منتشر شده است. او اسفندماه ۱۳۶۲ هنگام هدایت لشکر ۲۷ در عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید.

گلعلی بابایی نگارنده «ماه تمام» می‌گوید نوشتن این‌کتاب ادای دینی به شهید همت به‌عنوان فرمانده‌لشکری است که خود (بابایی) به‌عنوان سرباز در آن حضور پیدا کرد. او می‌گوید وجه تمایز همت از دیگر شخصیت‌های جنگ، چه شهدا و چه افرادی که هنوز هم در قید حیات‌اند، وجه آموزگاری و معلمی اوست. بابایی از این‌منظر، همت را یک‌ انسان_معلم_فرمانده می‌خواند. این‌مولف پیش‌تر درباره شهید همت کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» و کتاب‌های «ضربت متقابل»، «زمین‌های مسلح»، «کوهستان آتش» و «شراره‌های خورشید» را منتشر کرده که ۵ کتاب یادشده از مجموعه کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ در سال‌های جنگ، مربوط به دوران ۲۰ ماهه فرماندهی همت بر لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) است.

نقطه عزیمت و سرآغاز حکایت زندگی محمدابراهیم همت، از نظر زمانی، پاییز ۱۳۳۳ و از نظر مکانی شهر کوچک قمشه است که در سال‌های پیش از انقلاب، در بخش مرکزی استان اصفهان قرار داشت. بابایی روایت خود را از این‌جا و پیشینه تاریخی قمشه آغاز می‌کند که در دوران امپراتوری ساسانیان ریشه دارد.

متن «ماه تمام» پس از تهیه و تدوین در اختیار خانواده شهید همت قرار و مورد تایید آن‌ها قرار گرفته است.

عناوین مندرج در این‌کتاب، به این‌ترتیب‌اند:

«... ما رایت الا جمیلا»، «چیزهایی ... که نمی‌دانست»، «او امانت ما است...»، «پرسه در کوچه باغ‌های کودکی»، «جوان آلامُد عاشق کتب ممنوعه»، «در دانشسرای تربیت معلم اصفهان»، «از سربازی تا معلمی در مدرسه ایرج»، «صدور حکم تیر؛ فرار به فارس»، «زدن به مردی؛ در رفتن به تردستی»، «راه‌اندازی کمیته دفاع شهری»، «به حال مردم سیستم گریستم»، «هجرت به جایگاه خورشید»، «بحران کردستان؛ روایت همت»، «اتاقی که همیشه چراغش روشن بود»، «شروع جنگ و کارشکنی‌های بنی‌صدر»، «جنگ در دو جبهه»، «عملیات کوهستانی روح‌الله»، «بروجردی هم؛ عین ما بود»، «خطبه عقد من و تو...»، «خانه به دوشی شروع شد؛ حاج‌خانم»، «دو کوهه شده بود؛ مسجد»، «همت؛ قائم‌مقام تیپ ۲۷»، «لیله الاسرای کارون»، «والله خجالت کشیدم»، «مغزها خسته شده بودند!»، «آفات غرور»، «سفر به دیار شام»، «سفارش هزار تابوت!»، «قبول آتش‌بس؛ یا تعقیب متجاوز؟!»، «عَلَم احمد؛ بر دوش همت»، «آغاز مرحله سوم نبرد رمضان»، «عابد_۸ را اجرا کنید»، «بازسازی روحی‌روانی رزمندگان»، «فرماندهی مطلق از آن خداست!»، «همت چاره‌ساز»، «آمد سرمان؛ از آنچه می‌ترسیدیم!»، «گشایش جبهه بغداد»، «ماه؛ همراه بچه‌هاست»، «ماجرای قاطر معطر!»، «همت؛ فرمانده سپاه ۱۱ قدر»، «همه ما؛ آدم‌هایی رفتنی هستیم»، «درگیر و دار با زمین و زمان!»، «باید زبان واحد پیدا کنیم»، «این شیوه جنگیدن درست نیست!»، «ارزش مشت من را هم نداری!»، «جنگیدن در غرب لذت دارد»، «فاستقم کما امرت»، «مگر شما بزرگتر ندارید؟!»، «هدف؛ کانی‌مانگا»، «فرمانده دلها؛ دیده‌بان خوشدل»، «یک روز با همت»، «مدل مدیریتی منحصربه‌فرد»، «در محضر خورشید جماران»، «بابا ابراهیم؛ خسته است»، «تایید نکنید؛ ایران بگیرید!»، «مخالفین را؛ کنار می‌گذاریم!»، «این‌برادرها باید پذیرش شوند»، «آخرین دیدار»، «دستور از بالاست؛ باید اجرا کنیم!»، «تکلیف شرعی باشد؛ شروع می‌کنیم»، «همت چاره‌ای جز اطاعت ندارد!»، «هرطور می‌توانید، خودتان را به دشمن برسانید!»، «خبیر؛ آخرین عملیات من است!»، «گواهی یار صدیق»، «کربلا؛ خون می‌خواهد»، «خودمان که نمرده‌ایم؛ می‌رویم و می‌جنگیم!»، «تقابل موج با ماه»، «او؛ همیشه با ما است»، «به همت گفتم؛ کمکم کن»، »تحمل مظلومیت؛ راز جاودانگی همت»، «مرا به خدا بسپارید».

«منابع»، «عکس‌ها و اسناد» و «نمایه» نیز پس از این‌عناوین قرار دارند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آقای هاشمی در بیان دیگری در جمع فرماندهان قرارگاه عملیاتی نجف سپاه گفت:
«... من خدمت امام هم عرض کردم و ایشان هم تایید کردند که طوری برنامه‌ریزی کنید که در همین‌جا، جنگ را تمام کنیم. چون [ادامه] این‌امر، دیگر برای کشور قابل تحمل نیست.»
طبق طرح مانور مصوب، برای تک مورد نظر در شامگاه دهم اسفند، گردان‌های سلمان فارسی، میثم تمار و عمار از لشکر ۲۷ در نظر گرفته شده بودند. در این‌میان گردان عمار که یک‌سوم نیروهایش شیمیایی و از صحنه نبرد به پشت جبهه تخلیه شده بودند، ابدا روحیه رزمی نداشت.
چنان که خواندید، در پی تاریک‌شدن هوا، یکی از دو معبر موجود _ معبر لشکر ۲۷ _ به‌طور کامل زیر آب رفت و تنها یک‌معبر _معبر لشکر ۱۴ _برای عبور نیروهای ایرانی باقی ماند، که آن‌ هم بر اثر پمپاژ شدید آب نهر صوئیب در دشت غرب کانال ۳۰ متری، در معرض زیر آب رفتن بود.

در چنین‌شرایطی ستون نیروهای دو گردان سلمان و میثم از لشکر ۲۷ در حالی‌که نفرات ابتدایی و انتهای ستون را رزمندگان یگان تخریب تشکیل می‌دادند، در امتداد جناح جنوبی جاده آسفالت طلائیه _ نشوه، شروع به حرکت کردند. همزمان با حرکت گردان‌های لشکر ۲۷، ستون نفرات گردان‌های امام حسن (ع) و امام حسین (ع) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) نیز در امتداد دیواره سیل‌بند دوم هورالعظیم به‌سوی مواظع دشمن به حرکت درآمدند. آن‌ها در همان ابتدای مسیر، متوجه شدند که دشمن با استفاده از یک دستگاه لودر، در حال تخریب دیواره سیل‌بند هور جهت زیر آب بردن کل منطقه است.

این‌کتاب با ۶۱۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...