رمان «موصل، بدون پریچهر» نوشته حسین قسامی از سوی نشر چشمه به بازار کتاب رسید.

موصل، بدون پریچهر حسین قسامی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «باریکه راهی از میان مخروبه‌ای می‌گذرد و می‌رسد به مستراح. دست کوهیار را می‌گیرم، مبادا زمین بخورد توی تاریکی. مردها پشت در آهنی کوچک صف بسته‌اند. همه‌شان سردند و خاموش و بی‌تاب. مردی با سبیل کج و معوج مدام اخ‌وتُف می‌اندازد روی زمین، درست مقابل پای من. خیسیِ کف‌آلود روی خاک وامی‌رود.»

این رمان، داستان مرد جوانی است که مبهوت رخدادهای این روزهاست. مبهوت خاورمیانه‌ پرخون، آدم‌ها و البته یک زورگیر که ساعتش را می‌دزدد. او عاشق پریچهر است و حالا مدتی است پریچهر گم شده.

در پشت جلد کتاب آمده است که موصل بدون پریچهر شرح دو سفر توأمان است: سفری در یک جغرافیا برای یافتن زن گم‌شده و سفری در وجود برای یافتن تکه‌های رنج و سستی‌ای که این قهرمان را متزلزل کرده است. نویسنده با رفت و برگشت‌های کوتاه و روایتی رئالیستی به مخاطب خود گستره‌ای از تردید را می‌نمایاند که می‌تواند در آن هم قدیس شد، هم هیولا و هم ایستادن میان این دو. سیر وقایع چنان منحصر به فرد و عجیب‌اند که پایان رمان غیرقابل پیش‌بینی می‌شود.

حسین قسامی؛ نویسنده، متولد سال 1368 است. قسامی فلسفه خوانده و کتاب‌های «بریدگی»، «رقص گراز»، «یک نمکدان پر از خاک گور» و «خاکسپاری ماهی قرمزها» از آثار او به شمار می‌آیند.

کتاب «موصل، بدون پریچهر» نوشته حسین قسامی، در 104 صفحه، به قیمت 25 هزار تومان، در قطع رقعی و با جلد شومیز، از سوی نشر چشمه راهی بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...