رمان «مردی با دکمه‌سردست‌های سواروفسکی» نوشته میترا زارع توسط انتشارات سی‌دا منتشر و راهی بازار نشر شد.

مردی با دکمه‌سردست‌های سواروفسکی میترا زارع

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان این‌رمان درباره پزشکان و امدادگران صلیب سرخ و هلال احمر است که به مردمان محروم امدادرسانی می‌کنند. روایت داستان نیز توسط چند راوی انجام می‌شود که مردی به‌نام آریا و زنی به‌نام رُز ازجمله این‌راوی‌ها هستند.

عناوین فصول اصلی این‌کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از: «هند _ گوآ»، «هند _ گوآ _ بیمارستان _آریا»، «صلیب سرخ جهانی _‌ آریا»، «سوریه _ حلب»، «مرز سوریه و ترکیه _‌ آریا»، «استانبول _ بیمارستان _ رُز»، «ترکیه، آدانا _ آریا»، «استانبول _ تنگه بسفر _ آریا»، «استانبول _ هتل _ رُز»، «استانبول _ هتل _‌صبح»، «استانبول _ هلال احمر»، «استانبول _ هتل _ رز»، «سوریه_ ماموریت» و «ایران _ تهران».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مکث کوتاهی کرد و در حالی‌که چشمانش به سمت بالا به چیزی خیره بود، آهی کشید و گفت: رفتن من به صلیب‌سرخ داستان خودش را داره، شاید زمانی دیگه براتون تعریف کنم.
با خودم گفتم: پس وارد شدن او هم به عنوان امدادگر، داستان خودش را داره! حتا امدادگران دیگر هم داستان خودشون را داشتند، گویی هرکس از جایی ناشناخته، برای این‌مسیر برگزیده شده بود.
گفتم: من از روی اسم و کد صلیب‌سرخ، شناختمت اول شک داشتم، با خودم فکر کردم، مگه چند تا رُز تو این دنیا با این کد هست، وقتی خون سر و صورتت پاک شد، خودت بودی، بدون هیچ‌تغییری... همون رُزی که در یک نیمروز آفتابی دیده بودمت، با یه گل رز روی اون کلاه لبه‌دار سفید!
سرم را دوباره به شیشه تکیه داده بودم، گویی در ماشین زمان، سفر کرده بودم به گذشته، تمام جزئیات آن روز را می‌توانستم موبه‌مو تعریف کنم.

این‌کتاب با ۱۸۵ صفحه،‌ شمارگان ۲۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...