رمان «گره دریایی» به‌قلم وحید حُسنی‌هنزایی توسط نشر صاد منتشر شد. این اثر روایت تلاطم‌های زندگی دریانوردانی است که از فداکاری‌های‌شان، دوری‌ها و دلتنگی‌های‌شان کمتر شنیده‌ایم.

گره دریایی وحید حُسنی‌هنزایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «گره دریایی» روایت لحظه‌هایی ست که بر عرشه‌ کشتی سپری می‌شود. دریا برای آنان تنها صحنه طلوع و غروب زیبای خورشید بر کرانه‌های دور نیست، دریا عشقی است که می‌سوزاند و می‌سازاند.

این اثر یک رمان متفاوت از یک شغل متفاوت است. قبل از این رمان، نادر ابراهیمی در مجموعه رمان «بر جاده‌های آبی سرخ» دستی به زندگی میرمهنای دوغابی زده بود. شاید بتوان گفت، گره دریایی یک گذر کوتاه بر داستان دریانوردان امروزی‌ است. در این اثر داستانی به بحث‌های دریایی، نفتی و مقاومتی نیز پرداخته می‌شود.

در ابتدای کتاب گره دریایی می‌خوانیم:

«گره پشت گره! پیچِ باز نشدنی پشت پیچ‌ باز نشدنی دیگر و فیش‌هایی که به هم نمی‌خورند. حالا که فقط چند ساعت تا موعد تحویل نفت‌ها مانده است این حسگرها شده‌اند قوزِبالاقوز. من قربانی یک تشابه لفظی شدم. دل‌سوزی فقط اسمش سوختن است، دل کسی را سوزاندن هم فقط اسمش سوزاندن است؛ یک مفهوم استعاری یا یک سوزش مجازی، وگرنه که دل کسی نمی‌سوزد. ولی سوختن در بخار روغن یک سوزش واقعی است. ذهنم دارد تاول می‌زند.»

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...