«قیدار» را باید یک رمان شخصیت دانست، داستان درباره مردی است که به شدت دوست دارد ادامه دهنده سلسله خود باشد و به عبارت دیگر نیاز دارد که به شدت خودش باشد.

«قیدار» با مرسدس کوپه می‌رسد رضا امیرخانی


به گزارش خبرآنلاین، بعد از «جانستان کابلستان» سفرنامه خواندنی ضا امیرخانی به افغانستان و روایت های بکر و جذاب او از تاریخ و فرهنگ و سیاست در این کشور و مقایسه های ظریفش با کشور خودمان آن هم درست بعد از انتخابات داغ ریاست جمهوری سال 88، این نویسنده با یک رمان جدید در راه نمایشگاه کتاب است.

بنابراین گزارش، رضا امیرخانی که در انتخاب نام برای کتاب هایش مانند رسم الخط نگارشش، حساسیت ویژه ای دارد( منِ او، بیوتن، ارمیا، نفحات نفت و...)، این بار هم مخاطبان و علاقمندان خود را غافلگیر کرده و از به پایان رسیدن نگارش رمان جدیدش با نام «قیدار» خبر داده است.

امیرخانی که تیراژ و تجدید چاپ کتاب ها نیز برایش عادی شده، اکنون مجموع شمارگان آثارش به 484 هزار نسخه نزدیک شده است؛ به طوری که رمان «من او» بیش از بیست بار تجدید چاپ شده و سفرنامه «جانستان کابلستان» هم تنها در 10 ماه سال گذشته پنج بار تجدید چاپ شده است؛ این فروش ویژه علاوه بر قلم متفاوت، انتقادی و خواندنی امیرخانی به شخصیت دوست داشتنی این نویسنده هم مربوط است.

امیرخانی این روزها بیشتر پاسخ رسانه‌ها را در خصوص رسیدن رمان جدیدش به بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب می دهد و امیدوار است با صدور مجوز و تلاش مضاعف ناشر، این کتاب به نمایشگاه برسد. او البته سال گذشته همه آثارش را از ناشران مختلف بویژه سوره مهر گرفت و به نشر «افق» سپرد تا این ناشر به نوعی ناشر اختصاصی همه آثار امیرخانی از ابتدا تا امروز لقب بگیرد.

رضا امیرخانی در گفتگو با خبرگزاری ها درباره رمان جدیدش اینگونه گفته است: ««قیدار» را باید یک رمان شخصیت دانست، داستان درباره مردی است که به شدت دوست دارد ادامه دهنده سلسله خود باشد و به عبارت دیگر نیاز دارد که به شدت خودش باشد. او دوست دارد تا جهان خودش را خودش بسازد و به نوعی بر جهان بیرونی خود هم موثر باشد. در واقع شخصیت این رمان سعی دارد با ساحت شخصی خود بر جهان بیرونی‌اش تاثیر بگذارد. در بیان دیگر، روایت واپسین مرد سلسله‌ای است که به نظر می‌رسد منقرض شده و او حالا به تنهایی برای احیا و ابقای این سلسله تلاش می کند.»

به گفته امیرخانی، این رمان، رمان شخصیت است و فضای رمان، دوره‌ پوست انداختن تهران و حرکت آن به سمت یک کلان‌شهر امروزی است ضمن اینکه داستان شخصیت این رمان اشاره ای به زندگانی قیدار نبی (ع) هم دارد.

باید این را هم اضافه کرد که ایده نگارش این رمان مربوط به چهار سال قبل بوده، اما امیرخانی نوشتن آن را در سال 90 آغاز کرد و در روزهای نخستین سال 91 به پایان رساند. رمان حدود300صفحه است، در 9 فصل نوشته شده و در تهران دهه 50 می‌گذرد. کتاب با اسامی بعضی از خودروهای زمان داستان فصل‌بندی شده و از فصل «مرسدس کوپه» شروع می‌شود و با فصل «بُراق» به پایان می‌رسد.

«قیدار» پس از کتاب‌های «جانستان کابلستان» و «نفحات نفت» نخستین اثر داستانی است که در دو سال گذشته از سوی وی منتشر می‌شود. آخرین اثر داستانی منتشر شده از امیرخانی تا پیش از قیدار، رمان «بی‌وتن» است که از سوی نشر علم منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...