رمان «تَن‌ها» نوشته لیلا جُلینی توسط نشر مهراندیش منتشر و راهی بازار نشر شد.

تن ها نوشته لیلا جلینی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب روایت تنهایی آدم‌هایی‌ست که تنهایی شان انتخاب خودشان نبوده است.

در این کتاب شخصیت محوری داستان یک زن است که با آشفتگی ذهنی مواجهه است که نویسنده در آن به دنبال انتقال همین آشفتگی‌های برآمده از تنهایی است به خصوص وقتی که لیلی به عنوان راوی اول شخص وارد داستان می‌شود و قسمت‌هایی از تک‌گویی لیلی بُلد می‌شوند، قسمت‌هایی ایتالیک و قسمت‌هایی با فونت ساده روایت می‌شوند.

دیگر راویِ این داستان دانای کل، بارها موقعیت خود را عوض می‌کند و با هربار جا عوض کردن، زبان تازه‌ای می‌پذیرد و حرف‌هایی می‌زند که از دهان دیگری بیرون نمی‌آید؛ زمانی که از رهی می‌گوید (که تازه از آمریکا برگشته تا شاید بتواند ارث خانوادگی‌اش را از چنگ مادربزرگ یک‌دنده‌اش بیرون بیاورد) با زمانی که از لیلی می‌گوید (که پرستار جوانی‌ست که از آشفتگی ذهن و نبوغی به هدر رفته رنج می‌کشد؛ رنجی ظاهراً لذت‌بخش) متفاوت است؛ البته خودِ راوی برای خودش هم زبانی جداگانه و مستقل دارد.

شخصیت‌های این رمان؛ تنهایانِ تن‌ها؛ جداجدا، آرام‌آرام، بنا به جبر سرنوشت به هم می‌رسند و روابط‌شان را می‌سازند، شخصیت‌هایی که پل ارتباطی داستان‌هایشان لیلی است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«چرا هی همیشه همه معشوقه‌های کوفتیِ دنیا تهِ‌تهش تنها می‌شوند؟… هیچ معلوم نیست عشق چرا هی همیشه ما زَن‌ها رو تنهاتر می‌کنه… شایدم عشقِ کوفتی عدل سراغ زنای تنها می‌ره که تهِ‌تهش هم هیچ مجنونی گردن نمی‌گیره تنهایی ما رو! وا بمونی عشق»

این کتاب با ۳۳۶ صفحه و قیمت ۳۳۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...