کتاب «تروتسکی در تبعید» [Trotzki im Exil: a play and five other writings‬‬] شامل شش نوشته از تروتسکی و درباره اوست که همه ترجمه دکتر ناصر وثوقی، ولی با نام‌های مستعار است. آغازگر کتاب، نوشته‌ای‌ از کامیار عابدی درباره زندگی و آثار ناصر وثوقی و مجله اندیشه و هنر است که انتشارش از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۸۸ با وقفه‌هایی کوتاه و بلند ادامه یافت. شش نوشته این کتاب در سال‌های مختلف در اندیشه و هنر چاپ شده‌اند.

تروتسکی در تبعید» [Trotzki im Exil: a play and five other writings‬‬]

نخستین نوشته، مقاله‌ای‌ از تروتسکی است با عنوان «درباره وصیت پایمال‌شده‌ لنین». آن چه وصیت‌نامه لنین خوانده می‌شود، در حقیقت نامه‌ای به کنگره حزب بلشویک است که لنین در ۲۳ و ۲۴ دسامبر ۱۹۲۲، پس از حمله مجدد بیماری و وخامت حالش دیکته کرده است. متنی دو پهلوست از رهبری که آینده‌ای برای خود نمی‌بیند و می‌خواهد قطار حزب را به مسیری بیندازد که در آ‌ن انسجام و وحدت حزبی تضمین و از سلطه فردی پیشگیری شود. در آن نوش و نیشی متوجه رهبران حزبی برجسته و به ویژه استالین و تروتسکی است. از استالین، دبیر‌کل حزب (که آن زمان سمتی بیشتر مدیریتی بود تا سیاسی) به مثابه فردی یاد می‌کند که قدرت بزرگی را در دستان خود جمع کرده، ولی اطمینانی به آن نیست که همواره بداند آن را چگونه با احتیاط کافی به کار بَرَد. تروتسکی هم صاحب توانایی‌هایی ممتاز معرفی می‌شود، اما به طعنه از اعتماد به نفس زیاد وی و توجه بیش از حدّش به جوانب اداری امور یاد شده است.

از شش نفری که در نامه از آن‌ها اسم برده شده، هیچ کدام چنان برجسته و بی‌عیب معرفی نمی‌شود که بتواند جانشین آینده لنین فرض شود. با این حال، هم‌سنگ هم قرار دادن استالین و تروتسکی ــ که در همان زمان به مثابه جانشین لنین، از پروند‌ه‌های حساسی در کنگره حزب دفاع می‌کرد ــ قابل تأمل است. ده روز بعد، در ۴ ژانویه ۱۹۳۳، لنین یادداشت کوتاهی بر نامه خود به کنگره افزود که قاعدتاً می‌بایست تکلیف استالین را یکسره می‌کرد. در این یادداشت، استالین فردی سخت تندخو و خشن معرفی شده که در مقام دبیرکلی حزب تحمل‌پذیر نیست. لنین به رفقای حزب پیشنهاد می‌کند در فکر راهی برای برداشتن وی و جایگزین کردنش با شخصی بردبارتر، وفادارتر و مؤدب‌تر باشند. این نامه و یادداشت پس از مرگ لنین (ژانویه ۱۹۲۴)، به صلاحدید و تصویب کمیته مرکزی حزب بلشویک، مخفی نگه داشته شد و در نتیجه بر سرنوشت حزب و آینده شوروی تأًثیر مستقیمی نگذاشت. «وصیت» لنین نخستین بار در خارج از شوروی و توسط یاران تروتسکی منتشر شد و تنها پس از مرگ استالین و در دوران خروشچف بود که در شوروی مجال انتشار یافت. در این مقاله، تروتسکی در پاسخ به نوشته‌های امیل لودویک و روایت‌هایی تحریف شده‌اش از ماجرای وصیت‌نامه، به آن پرداخته است. در این نوشته، پیش‌زمینه‌های نگاشتن نامه، اختلافات رو گسترش‌ لنین و استالین، موقعیت تروتسکی و استالین در کمیته مرکزی حزب بلشویک، نقش دیگر صحنه‌گردانان آن دوران، و شرح و تفسیر مطالبِ «وصیت‌نامه‌ لنین» آمده است. این مقاله تاریخ ۱۹۳۲ را دارد و در تبعیدگاه ترکیه (جزیره پرین‌کیپو) نوشته شده است.

«تروتسکی در تبعید» نمایشنامه‌ای است در دو پرده، نوشته پیتر وایس، نمایشنامه‌نویس آلمانی، که بیش از ۱۰۰ صفحه از کتاب را در بر می‌گیرد. این نمایش، تراژدی‌ای است درباره زندگی سیاسی تروتسکی. نمایش، یک دوره چهل‌ساله، از نخستین تبعید تروتسکی به سیبری تا به قتل رسیدنش در واپسین تبعیدگاه مکزیک، را در بر می‌گیرد. نقاط ‌عطف‌ تاریخ روسیه، قیام اکتبر، سرکوب قیام ملوانانِ سرخ در کرونشتات، سیاست عقب‌نشینی اقتصادی (نپ)، قدرت‌گیری استالین، مرگ لنین، محاکمات مسکو و… یکایک و پرشتاب بر صحنه نقش می‌بندند. این نمایشنامه از موضعی همدلانه، کوشیده است از تروتسکی اعاده حیثیت کند و به اتهامات مخالفانش با تصویرکردن رویدادهای تاریخی پاسخ دهد.

«انقلاب پایان نیافته: روسیه ۱۹۱۷ – ۱۹۶۸» ترجمه شش سخنرانی آیزاک دویچر، تاریخنگار و زندگینامه‌نویس تروتسکی است در شرح نظریه «انقلاب مداوم». دکتر وثوقی بر این مطلب نیز مانند نمایشنامه پیشین، مقدمه‌ای مفصل نوشته است. در این مقدمه، نظرگاه‌های انتقادی وی به لنینیسم آشکار است. او مارکسیسم لنین را «هم نهاده»ای می‌خواند از: «آرمانِ مارکس منهایِ جنبه‌های مردم‌سالار آن با چاشنیِ اندیشه‌های باکونین و افزودن سنّت‌های خودکامه روسیه بر آن». درباره استالین می‌نویسد: «البته استالین، خودکامه سنگدل و دیوانه، دور و بر سه دهه که پس از مرگ لنین زنده بود کاری نکرد جز همان که لنین گفته بود: صنعتی کردن روسیه. استالین اگر برای کمونیست‌های کشورهای دیگر جز خودخواهی و خاک‌پرستی چیزی نداشت، برای روس‌ها، بلشویک خوبی بود. زیرا همه تکاپوها برای راه انداختن انقلاب جهانی و بیرون کشیدن روسیه از انزوا، نمی‌توانست جانشین آمیزه ملیِ صنعتی ــ نظامی‌ای باشد که از آزمایش جنگ پیروز به در آید».

درباره شوروی نیز می‌نویسد: «برای خیلی‌ها، اتحاد شوروی نومیدکننده‌ترین واقعیت سیاسی‌ست، بیگانه از یک جامعه سوسیالیست. راستایی که پیش گرفته کمتر بدان می‌ماند که به رغم همه شدنی‌ها، به بهشت سوسیالیسم رهبری‌اش نماید. در سال‌های دشوار راهپیمایی و تلاش، انقلاب ‌گویی راه خود را گم کرد و همه چیز را ــ از آن میان جهت‌یابیِ درست را ــ فدای زنده ماندنش گرداند، فدای صنعتی شدنش». و درباره سویِ دیگر این جهان: «آروینِ سرمایه‌داری پیشرفته نشان داد که بالاترین رویه‌های زندگی ــ بسیاریِ کالاهای مصرفی، جامه، خانه، اثاثه، اتومبیل ــ ”انسان نو“ پدید نمی‌کند، فردگرایی به بار می‌آورد. آز و خودخواهی در اقتصادهای کامرواتر و حسد و بیزاری میان آن‌ها که دستشان تهی‌تر است. تعلیم و تربیت در این جامعه‌ها، به لایه شیرینی می‌ماند پوشاننده داروی تلخ.»

یادداشت‌های‌ مفصل دکتر وثوقی در ابتدای این نوشتارها، نمونه‌ای‌ تاریخی از اندیشه‌های پرسشگرانه چپ مستقل ایران است که در دوره‌ای،‌ به‌جدّ بازبینیِ تاریخی و نظریِ تابوهای کمونیسم روسی را آغاز کرد.

مقاله «هنر و انقلاب»، سخنرانی «طبقه و هنر» و یادداشتی کوتاه با عنوان «پاشنه آهنین جک لاندن» آخرین نوشته‌های کتاب است.

سخن از اندیشه و هنر دکتر وثوقی را نمی‌شود به پایان رساند و از سلیقه خاص آن نشریه در نوشتن نگفت. دکتر وثوقی در برابر واژه‌های بیگانه، گاه برابرنهادهایی ساخته است که بسیاری‌شان نامأنوس است و بدون شرح و توضیح خود وی، نامفهوم. شیوه خطّ خاصِ مجله هم خواندن آن را دشوار‌تر ساخته است. با این حال، با تأمل و حوصله می‌شود نوشته‌ها را خواند و از آن‌ها بهره برد. در جریان مطالعه، خواننده با نگاه به تاریخ انتشار مطالب در اندیشه و هنر، به این نتیجه محتوم می‌رسد که هرچه نوشته‌ها از گذشته به امروز نزدیک‌تر می‌شوند، بر دشوار‌خوانی‌شان هم افزوده می‌گردد.

کتاب «تروتسکی در تبعید (یک نمایشنامه و پنج نوشته‌ی دیگر)» پی‌تر وایس، لئُن تروتسکی و آیزاک دُیچر با ترجمه ناصر وثوقی و توسط نشر الکا منتشر شده است.

انسان شناسی و فرهنگ

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...