«تام باسدن» [Basden, Tom] با اقتباس از رمان «محاکمه» فرانتس کافکا نمایشنامه‌ای تحت عنوان «یوزف ک» نوشته که به نوعی انتقال رمان کلاسیک کافکا به لندن قرن بیست و یکم است.

تام باسدن [Basden, Tom] جوزف ک»[ Joseph K] یوزف ک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «محاکمه» فرانتس کافکا، یکی از معروف‌ترین آثار او روایتی از داستان بانکداری است که توسط یک مقام از راه دور و غیرقابل دسترسی دستگیر و تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات می‌شود که ماهیت جرم‌اش برای او و خواننده آشکار نیست. این اثر کافکا دستمایه برخی افراد چون اورسن ولز و هرولد پینتر برای ساخت فیلم شد. تام باسدن، بازیگر و نویسنده انگلیسی نیز با اقتباس از «محاکمه»، نمایشنامه‌ای تحت عنوان «جوزف ک»[ Joseph K] نوشته که به نوعی انتقال رمان کلاسیک کافکا به لندن قرن بیست و یکم است.

یوزف ک، رئیس صندوقدار بانک و شخصیت اصلی این رمان و نمایشنامه صبح روز تولد سی‌سالگی خود به طور غیر منتظره‌ای توسط دو مامور ناشناس از یک آژانس نا مشخص به جرم نا مشخص دستگیر می‌شود. با این حال یوزف زندانی نیست، آزاد مانده و به او گفته می‌شود که منتظر دستورالعمل کمیته امور باشد.

درواقع این چنین آن دو مرد جوزف را به یک هزارتوی نابجای پیچیدگی دیوان سالاری می‌اندازند که هیچ گریزی از آن نیست. در حالی که جوزف در پی حل مشکل خود است و سعی می کند شرایطش را درک کند و با کسانی که آزادی او را تهدید می کنند مقابله کند، به مبارزه با قانونی نامرئی و غیر منطقی پرتاب می‌شود.

در قسمتی از نمایشنامه «جوزف ک» می‌خوانیم:
«ایان: تا داداشت نباشه باهات حرف نمی‌زنم.
ک: پرونده مال منه.
اینا: پرونده مال اونه. من به خاطر اون پرونده‌رو قبول کردم.
ک: ولی درباره منه. پرونده معلق به منه.
ایان: یه مشت الفاظ.
ک: هیچم الفاظ نیست.
ایان: (لبخند می‌زند) مطمئنی معنی الفاظو بلدی یا...؟
ک: من می‌دونم الفاظ چیه.
ایان: من می‌دونم الفاظ چی‌ان.
ک: می‌خوام ببینم پرونده‌ام تو چه مرحله‌ایه.
ایان: وقتش که شد فریس باهات تماس می‌گیره.
ک: من می‌دونم هیچ‌ کاری نکردی. بعدم فریس کدوم خریه؟ لنی کجاست؟» (صفحه103)

نمایشنامه تام باسدن، «جوزف کی» اولین بار در سال 2010 در تئاتر گیت لندن روی صحنه رفت.

نشر نی نمایشنامه «جوزف ک» اثر تام باسدن و ترجمه فرشاد رضایی را در 143 صفحه، 1100 نسخه و با قیمت 24000 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...