جان بن‌ویل نویسنده ایرلندی برنده جایزه معتبر فرانتس کافکا در پراگ شد.

به گزارش خبرآنلاین، هیئت داوران بین‌المللی این جایزه شامل منتقد صاحبنام آلمانی مارسل رایش-رانیکی و ناشر بریتانیایی جان کالدر تصمیم گرفتند جایزه 10 هزار دلاری را به بن‌ویل اهدا کنند.

از برندگان دوره‌های گذشته این جایزه می‌توان به فیلیپ راث، نویسنده مطرح آمریکایی، الفرید یلینک اتریشی و هارولد پینتر بریتانیایی اشاره کرد. یلینک و پینتر برنده نوبل ادبیات هستند.

این جایزه از سوی انجمن فرانتس کافکا واقع در پراگ اهدا می‌شود و به نویسنده‌ای بین‌المللی تعلق می‌گیرد که آثارش درست مانند آثار فرانتس کافکا بدون در نظر گرفتن ملیت، محل زندگی و فرهنگ مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهند و کیفیت هنری والایی دارد.

بن‌ویل سال گذشته بخت یک به شصت و شش برای بردن جایزه نوبل داشت. حالا باید دید امسال او چطور عمل می‌کند، پینتر و یلینک همان سالی که جایزه کافکا را به خانه بردند برنده نوبل ادبیات شدند و باید گفت جایزه فرانتس کافکا شم خوبی در انتخاب نویسندگان دارد. هرچند خود بنویل در این زمینه گفت: «بسیاری از نویسندگانی که این جایزه را گرفتند نوبل را به خانه نبردند.» او به هاروکی موراکامی و فیلیپ راث اشاره کرد و بعد به شوخی گفت: «صبر کنید، آن یکی تلفن دارد زنگ می‌خورد شاید از آکادمی نوبل در سوئد باشد.»

این نویسنده ایرلندی پس از مطلع شدن از بردن جایزه گفت از گرفتن جایزه «احساس غرور، افتخار و خوشحالی» می‌کند. او که قبلا هنگام گرفتن جایزه بوکر شوخی کرده بود و گفته بود همه می‌گویند بوکر چه ارزشی دارد، اما خودشان را برای گرفتن آن به آب و آتش می‌زنند درمورد جایزه فرانتس کافکا گفت: «یکی از آن جایزه‌ها که آدم دوست دارد بگیرد. این جایزه قدیمی است و مناسب من است. از نوجوانی با کافکا دست و پنجه نرم می‌کردم. به نظرم طنزنویس بزرگ، نامه‌نگار بزرگ، خاطره‌نویس بزرگ، داستان کوتاه نویس بزرگ و رمان‌نویس بزرگی بود، رمان را آخر می‌گویم.»

این انجمن در بیانیه‌ای که روز پنجشنبه منتشر شد اعلام کرد بن‌ویل پذیرفته اکتبر امسال به پراگ سفر کند و درجریان ضیافتی این جایزه را دریافت کند. این جایزه علاوه بر جایزه نقدی شامل یک مجسمه برنزی کافکا نیز هست.

جان بن‌ویل در سال 1945 در وسک‌فورد ایرلند به دنیا آمد. او 13 رمان منتشر کرده و ساکن دوبلین است. او سال 2005 با «دریا» برنده جایزه بوکر شد. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به «کتاب شواهد»، «اشباح» و «تسخیرناپذیر» اشاره کرد.

سال گذشته جایزه فرانتس کافکا به واتسلاف هاول (واتسلاو هاول) [Václav Havel]، رئیس جمهور سابق چک رسید.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...