نشان درجه یک علمی حافظ به بهاء الدین خرمشاهی حافظ پژوه اهدا شد.

به گزارش مهر در شیراز، این اقدام به پیشنهاد مرکز حافظ شناسی صورت گرفت که بر این اساس نشان درجه یک علمی حافظ به
بهاءالدین خرمشاهی در مراسم نشستهای تخصصی یادروز حافظ اهدا شد.

در سالهای گذشته نیز سه نفر دیگر از حافظ پژوهان شایسته دریافت نشان درجه یک علمی حافظ شناسی شدند که شامل پروفسور "هانری دوفوشه کور" مترجم و شارح همه دیوان حافظ به زبان فرانسوی، پرفسور "جوانی درمه" مترجم همه دیوان حافظ به زبان ایتالیایی و دکتر سلیم نیساری نسخه پژوه و مصحح دیوان حافظ بوده که چهارمین نشان درجه یک علمی نیز امسال به بهاءالدین خرمشاهی اعطا شد.

اعطای این نشان امسال در کتابخانه ملی شعبه فارس صورت گرفت که شب گذشته توسط رئیس جمهور به بهره برداری رسیده بود.

به گزارش مهر، نشستهای تخصصی یادروز حافظ امروز سه شنبه در دو بخش برگزار شد. نشستهای علمی بخش اول شامل سخنرانی اشعری مشاور فرهنگی رئیس جمهور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سخنرانی جعفر حمیدی با عنوان "نقش حافظ در ارتقای فرهنگی اجتماع امروز"، سخنرانی حجت الاسلام بینازاده با عنوان"حدیث مسلمانی حافظ"، محمد رضا بذرگر با عنوان"حافظ و رونق صنعت گردشگری" و چنگیز رحیمی با عنوان "حافظ و روان شناسی" و نشستهای بخش دوم شامل سخنرانی اسماعیل آذر با عنوان "حافظ در غرب و پیوند آن با هویت ملی"، علی محمدی با عنوان "حافظ و درک ادبی معاصر" و محمود رخ بخش زمین " آداب معاشرت انسان امروز در دیوان حافظ" است.

همچنین برای مراسم بزرگداشت حافظ نیز برنامه های جنبی مختلفی پیش بینی شده که شامل گلباران آرامگاه حافظ، انتشار دفتر دوازدهم حافظ پژوهی، چاپ پوستر و کارت اشعار حافظ و... است.
 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...