کتاب «جنگل ایزدباد و سه قصه دیگر» [Croatian Tales of Long Ago (Priče iz davnine)] برگرفته از افسانه های مردم اسلاو نوشته ایوانا برلیچ ماژورانیچ [Ivana Brlić-Mažuranić] یکی از مهم‌ترین آثار در حوزه ادبیات شرق اروپاست که به تازگی به فارسی برگردانده شده است.

جنگل ایزدباد و سه قصه دیگر» [Croatian Tales of Long Ago (Priče iz davnine)] برگرفته از افسانه های مردم اسلاو نوشته ایوانا برلیچ ماژورانیچ [Ivana Brlić-Mažuranić]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، مردمان اسلاو یک گروه قومی و گویشوران یکی از شاخه‌های زبان‌های هندواروپایی هستند. به احتمال زیاد اروپای شرقی مسکن اولیه این مردمان بوده است، اما امروزه علاوه بر این منطقه، اسلاوها در بخش‌های مهمی از بالکان، اروپای مرکزی، آسیای میانه و سراسر سیبری نیز سکونت دارند و بسیاری از آن‌ها به نواحی دیگر دنیا کوچیده‌اند. اسلاوها معمولاً به سه شاخه اسلاوهای غربی (شامل چک‌ها، اسلواک‌ها و لهستانی‌ها)، اسلاوهای شرقی (شامل روس‌ها، اوکراینی‌ها و بلاروس‌ها) و اسلاوهای جنوبی (بوسنیائی‌ها، صرب‌ها، کروات‌ها، مقدونی‌ها، بلغارها و اسلوون‌ها) تقسیم می‌شوند.

اساطیر اسلاوی در زمانی شکل گرفت که هنوز زبان نوشتاری برای این مردم ناشناخته بود. متأسفانه، برخلاف اساطیر یونان، اسلاویایی اسناد تاریخی ندارد که بتواند وجود آن را تأیید کند و جوهر مذاهب مردم باستان را آشکار کند.

اسطوره‌های این سرزمین به صورت شفاهی، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شدند و طی قرن‌ها، بیشتر اطلاعات مربوط به زندگی و دین مردم باستان از دست می‌رفت. زمانی که مردم این مناطق به دین مسیحیت گرویدند، بخش‌هایی از این روایت‌ها که در تضاد با اندیشه مسیحی بود دگرگون شد اما آنها به روش‌های بسیار محتاطانه‌ای بخشی از آن را حفظ کردند.

قصه های جنگل ایزدباد، که از زبان کرواتی به فارسی ترجمه شده است، برگرفته از همین روایت‌هاست.

کتاب جنگل ایزدباد و سه قصه دیگر، برگرفته از افسانه های مردم اسلاو، نوشته ایوانا برلیچ ماژورانیچ، توسط ابتهاج نوایی گردآوری، تالیف و از کرواتی که یکی از زبان‌های شاخه جنوبی اسلاوی است، به زبان فارسی ترجمه شده است.
مترجم کتاب در این باره می گوید: از هنگامی که تصمیم به برگردان قصه‌های این کتاب گرفتم، نزدیک به پنج سال می‌گذرد. از آن هنگام به گردآوری منابع و اطلاعات مشغول بوده و در هر فرصتی نظر دوستان ادیب کرواسی را برای ترجمه قصه‌ها از زبان کرواتی به زبان فارسی جویا شده‌ام.
نوایی افزود: کتاب قصه‌های باستانی ایوانا برلیچ ماژورانیچ در کرواسی و کل منطقه بالکان برای همگان آشناست. این کتاب بر اساس افسانه‌ها و اسطوره‌های مردمان اسلاو نوشته شده است. اگر افسانه‌های اقوام اسلاو جزئی از افسانه‌های هندواروپایی و جهانی‌ است؛ پس نمی‌تواند بی‌تأثیر از فرهنگ ایرانی باشد. از سویی افسانه‌ها بی‌تاثیر از یکدیگر نیستند و اگرچه اقوام و ملل می‌آیند و می‌روند، اما افسانه‌ها می‌مانند. همین واژه افسانه‌ و ارتباط احتمالی آن با ایران، کنجکاوی‌ام را دوچندان کرد. کتاب را خواندم و شگفت‌زده شدم! در هر قصه‌ای رد پایی آشنا دیدم.
وی در تشریح محتوای کتاب می گوید: در هر چهار قصه، چهار عنصر مقدس آب، باد، خاک و آتش نقش بسیار مهمی دارد. افزون بر این‌ چهار عنصر، نقش خورشید، آفتاب و نور در این قصه‌ها بسیار پررنگ است. نبرد میان نیروهای همزاد اما متضاد مانند نیک و بد، روشنایی و تاریکی، سرما و گرما، مرگ و زایش، راستی و ناراستی، گوهره اصلی هر چهار قصه است.
نوایی ادامه داد: نویسنده قصه‌ها، ایوانا برلیچ ماژورانیچ، با الهام از افسانه‌های نیاکان اسلاوی‌اش این گوهره را وارد قصه‌های خود کرده است. این افسانه‌ها بی‌شک، متأثر از اسطوره‌ها، باورها، آیین‌ها و فرهنگ آشنای‌شرقی و به ویژه ایرانی است. اگرچه قصه‌های باستانی اقوام اسلاو به فرهنگی دور تعلق دارند، اما به دلیل شباهت‌های نزدیک می‌توانند برای کتاب‌دوستان ایرانی گیرا باشند.

کتاب جنگل ایزدباد و سه قصه دیگر با حمایت وزارت فرهنگ کرواسی و با همکاری انجمن ایران‌دوستان کرواسی در هزار نسخه در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

کتاب جنگل ایزدباد و سه قصه دیگر، نوشته ایوانا برلیچ ماژورانیچ توسطابتهاج نوایی گردآوری، تالیف و از کرواتی به زبان فارسی ترجمه و توسط انتشارات شهاب ثاقب در ایران منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...