یکی از کتابهای تازه منتشرشده درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق، «فرهنگ به روایت چشم: جستارهایی در مطالعات فرهنگی بصری» [Discussions in contemporary culture] است که از زاویه بینرشتهای میان هنر و علوم اجتماعی، یعنی مطالعات فرهنگی، بدین مسأله توجه کرده است.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، فصل پایانی از این کتاب که به موضوع جنگ اختصاص یافته، مقاله «گوناگونی در بازنمایی تصاویر شهدا در فضاهای عمومی و خصوصی جنوب شهر تهران» از مارین فرومانجر با ترجمه حامد طاهری کیا است که «در پی تحلیل و بررسی بازنمایی تصاویر پرتره شهید و چگونگی نمایان شدن آن در جامعه امروزی ایران است؛ براساس مجموعهای از عکسهای گرفته شده بین سالهای 2003 و 2007 از فضاهای عمومی و خصوصی که متعلق به محله علیآباد و بهشت زهرا در تهران است. مقاله میکوشد تا پدیده ظهور و گسترش مقوله ستودن شهید را در شکلهای متفاوت بازنمایی خصوصی و عمومی آن در جامعه ایران بررسی کند. هدف اصلی مقاله تحلیل تصاویر شهید در مناطق فقیرنشین شهر تهران است.»
فرومانجر از زاویه یک ناظر بیگانه نسبت به ایران، اسلام، انقلاب و دفاع مقدس، مقاله خود را چنین آغاز میکند: «از 1980 تا 1998 میلادی ]از 1359 تا 1367 شمسی[، جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی با رژیم صدام حسین در عراق جنگید و تقریباً بیش از یک میلیون قربانی ایرانی بر جای گذاشت. ایران این نبرد را بهمثابه «جنگ تحمیلی» و سپس «دفاع مقدس» لقب داد.
دولتمردان ایرانی قربانیهای جنگ را به مانند «شهیدانی برای اسلام» یادآوری میکنند. از 1980 میلادی ]1359[ به اینسو دیوارهای شهری تهران با نقاشیهای شهیدان پوشیده شده است تا خاطره شهادت رزمنده ستوده شود. همچنان، در امروز، شما میتوانید صدها تصویر نقاشی شده از شهدا را در گوشهوکنار پیدا کنید. در فضای خصوصی خانواده شهدا نیز تصویری از چهره کودکی فرزند شهیدشان وجود دارد که اغلب قاب شده و روی پیشخوان نگهداری میشود. مادران شهدا هر هفته به بهشت زهرا، بزرگترین قبرستان در جنوب تهران، میروند تا روی سنگ قبر بستگانشان گل بگذارند.»
فرومانجر گزارش خود را با عکاسی از این نشانههای بازمانده از جنگ آغاز کرده است: «بین 2003 تا 2007 میلادی ]بین 1382 تا 1387 شمسی[، بهخصوص در میان طبقه کارگر ساکن جنوب تهران که خاستگاه بیشتر شهدا است، مجموعهای عکس گرفتم؛ آنها مربوط به فضاهای خصوصی و عمومی محله علیآباد و بهشت زهرا است. تصاویر و چهره شهدا بازنمایانگر دوره میانی دهه 1980 میلادی و اوائل پس از زمان پایان جنگ است. عکسها به طبقه حاشیهنشین دوران انقلاب 57 بازمیگردد: طبقه کارگر جامعه ایران که خود را بهشدت وقف جنگ کرده بود.
در جنوب تهران، زندهها و شهدا در همگرایی با یکدیگر به سر میبرند. در آنجا تصویر شهید، چه در بازنمایی اجتماعی یا دولتی، همواره بارز و مشخص است. شهید از خیابانهای عمومی تا اتاقهای خواب، از ورودی جلوی در خانه شهید تا [عکس کوچک شهید] درون کیف پول پدر شهید در همهجا حاضر است و گویی به عزیزانش نگاه میکند.
من دنباله این چهرهها را گرفتم و آنها مرا به سفری در میان مردم ایران بردند که سرانجام به نقطه پیوند بین حوزه عمومی و خصوصی ختم شد. مقاله حاضر تحلیلی از بازنمایی چهره شهدا و چگونه نمایان شدن آنها را ارائه میدهد. در مجموعهای از عکسها تعریف یا حداقل توصیفی از ظهور بصری تصاویر انجام خواهد شد و سپس تأثیر تصاویر شهدا بر بخشی از اجتماع ساکن جنوب تهران هم مطالعه میشود.
هر کسی میتواند بازنماییهای عمومی شهدا را در هر جایی از ایران پیدا کند، اما تمرکز بیشتر تصاویر در پایتخت و بهویژه در جنوب شهر است. در مراکز شهرهای بزرگ دیگر نیز، مانند بهشت زینبیه در اصفهان و بهشت رضا در مشهد، مزار شهدا قرار گرفته است.»
او بخش مهمی از گزارش خود را در قلب منطقهای فقیرنشین در جنوب شهر تهران، محله علیآباد، تهیه کرده است: «مطالعه بازنماییهای شهدا در عکسهای گرفتهشده در محله علیآباد جالب است. علیآباد در حومه شهر و همراه با باغهای قدیمیاش حالا کاملاً در مرکز جای گرفته است. کارهای شهری بزرگی که در دهه 1970 میلای رخ داد، نقش مهمی را در این امتزاج پیدا کرده است. در این روزها، علیآباد در لبه جنوبغربی مسیر کمربندی که بهشت زهرا و امامزاده شاهعبدالعظیم را به هم وصل میکند، قرار گرفته است. برخلاف ترکیب شهری آن و ورود مترو، در قرن بیستویکم هم این محله همچنان دور از دسترس مانده است و در میان ساکنان تهران زیاد شناختهشده نیست. این بیشتر به سبب جمعیت حاشیهنشین آن است: جمعیتی که از انقلاب «کنار گذاشته شد» و خانوادههای شهیدان جنگ ایران و عراق بودند. بیشتر جمعیتی که در آنجا زندگی میکنند یا در جنگ جنگیدهاند، یا گمشدهای دارند و یا عزیزی را در طی جنگ از دست دادهاند. براساس داستان افسانهای که در آن محل میچرخد، تعداد شهدای آنان در جنگ 72 نفر است، که اشارهای مستقیم به 72 تن یاران امام حسین در کربلاست که در آن نبرد، مدتهای طولانی پیش، کشته شدهاند.
در دهه 1980 میلادی، مدیریت شهری نامهای خیابان محله را در «کمیته نامگذاری» تغییر داد. بسیاری از خیابانها از روی نام شهدای معروف است: «شهر شهیدان».
جمعیت محله عمدتاً آذریزباناند که یک یا دو نسل قبل آنان از آذربایجان مهاجرت کرده بودند. این جماعت آذریزبان شیعی در دوره بازسازی شهر در نقش کارگر به تهران آمده بودند. بسیاری از مردان آنان از پیشتازان جنگ بودند. ساکنان حال حاضر آن برای به پایان رساندن ماه چندین شغل دارند: دستفروشی، رانندگی تاکسی، پیشهوری و کارگری. فعالیتهای اقتصادی آنان با کمکهای مالی که دولت به خانوادههای شهدا میکند، حمایت میشود. زندگی روزمره در علیآباد با جریان گرامیداشت فرد کشتهشده میگذرد: مراسمها و جلسههای یادبود، مراسمها، تجلیلهای دینی، نیایشها و دیدارهایی که هر پنجشنبه و جمعه از بهشت زهرا انجام میشود، کنشهایی روزمره برای ساکنان محسوب میشود. فراغتهای جمعی برای آنان وجود ندارد و سیاحت در قبرستان تنها بیرون رفتنهای آخر هفته است. اتوبوسی از بنیاد شهید خانوادهها را از علیآباد به بهشت زهرا میبرد.»
افزون بر مناظر شهری و مزار شهدا، فرومانجر به درون خانههای شهدا میرود و جزئیات نشانههای بازمانده از جنگ را ثبت میکند: «خانه شهید ممکن است با چهره یا پوستری ساده از شهید از بیرون نشانهگذاری شده باشد (شکل 7) یا مستقیم بر دیوار و کلاً قسمت ورودی خانه نقاشی شده باشد. چهره نقاشی شده در شکل 8، از روی عکس بهدست نقاشی محلی بهمثابه هدیهای برای خانواده، و در مقیاسی بزرگتر برای اهالی محل، انجام داده است. رنگ قالب سبز به پیامبر اشاره دارد و اسلام را نمادسازی میکند. اندازه تصویر مرد جوان بیش از اندازه واقعی است و او را در دوره آغازین رشد سیبیلهایش نشان میدهد. نگاه خیره ثابت او فراتر از مشاهدهگری معمولی، کسی که نمیتواند به آن نگاه خیر نفوذ کند، زیرا شهید بالاتر از انسانهای میراست، بنابراین موقعیت سوژه بهمثابه مردی ایدهآل برجسته میشود.»
این مقاله با مقایسه انعکاس فرهنگ شهادت در فضاهای عمومی و خصوصی ادامه مییابد: «حکومت ایران با بهکارگیری موقعیتی مبهمتر ]نسبت به هنری بودن یا نبودن بازنماییها[، از ]شیوههای[ بازنماییهایش بهره برده است و کارهای شهدا را در موزهها قرار داده و «دفتر هنر و ادبیات پایداری» را در وزرات ارشاد تأسیس کرده است. نمایشگاه یاد شده به یقین تکریم عمومی شهید را رواج میدهد، اما، همچنین، بازنماییهای آغاز شده در مکانهای خصوصی از شهدا و اصالتِ آنان را پایان میدهد.»
او همچنین به سیر این بازنماییها تا نیمه دهه هشتاد شمسی میپردازد و نتیجه میگیرد: «آیندهای مبنی بر عدم حضور بازنمایی شهدا در فضاهای خصوصی ایرانیان به نظر میرسد که از اینجا گواهی داده میشود. در این باره میتوان بین محو شدن تصویر فرد کشته شده در فضاهای خصوصی و صمیمی در ایران و چیزی که در اینزمان در غرب بین دو جنگ جهانی رخ داد، مقایسهای موازی را انجام داد. ذره ذره، خاطرات جنگ چیزی بیشتر از پدیدههای اجتماعی به نظر نمیرسد. هر سال یک بار تجلیل از کشتههای جنگ میشود؛ تاریخِ پرافتخار کسانی که در جنگ از دست رفتهاند، در مدارس تدریس میشود؛ و بعضی از یادبودها در قبرستانهای نظامی برگزار میشود، اما با مرگ قدیمیها و اعضای خانوادههای شهید تقدیس و تکریم خصوصی مدام کمرنگ میشود.
محو شدن تصویر در فضای خصوصی ایرانیان شاید حاکی از تغییراتی است که در هویت ایرانی رخ داده است. در دهه 1980 و 1990 میلادی شهدا در جامعه ایرانی برای طبقات محروم راهی بودند تا در محلهای مانند علیآباد دور هم جمع شود. براساس عکسهای گرفته شده در اینجا مشهود است، چهرههای شهید نشانهای از هویت شد. تکریم شهید نقش به رسمیت شناختن را در جامعه بازی کرد. تاریخ سیاسی قرن بیستم و کمک این خانوادهها به جنگ با قربانی کردن زندگی فرزندانشان، به آنان اجازه داد تا در احساسات ملی شناخته شوند و جایگاهشان را در جامعه ایرانی پیدا کنند.
امروزه، این هویت دوباره در معرض خطر به نظر میرسد. در حقیقت، در پایان جنگ و بعد از وفات آیتالله خمینی نقطه عطف مهمی در چرخش نقش و تأثیر تقدس شهید در جامعه مدرن است. وعدههای انقلاب مبنی بر برابری تضمین نشده است. آذریزبانهای جنوب شهر تهران و طبقههای محروم که در نبرد شرکت کرده بودند، نسبت به وضعیت قبل از انقلابشان، به موقعیتهای بالای اجتماعی صعود نکردهاند. این طبقه اجتماعی همچنان به ادامه زندگی در حاشیههای جامعه مدرن ادامه میدهد. برای نسل جوانتر، تکریم شهید، نه بهمثابه یادبود، بلکه ترجیحاً در قالب وسیلهای برای بالا رفتن از نردبان اجتماعی، شکست محسوب میشود.»
کتاب «فرهنگ به روایت چشم: جستارهایی در مطالعات فرهنگی بصری» با پژوهش، گزینش و سرپرستی ترجمه حامد طاهریکیا و همکاری سوانا بغوزیان، شبنم موتابی و امیرحسین مجتهدزاده در نشر افکار در 265 صفحه به بهای 110000 تومان منتشر شده است.