نمایشنامه «دانین» نوشته مازیار موسی‌پور منتشر شد.

هنرآنلاین: این نمایشنامه درباره شاهزاده‌ای به نام ایریا از سرزمین خیالی است. شاهزاده خواب می‌بیند دوستش کشته شده و این خواب موجب آشفتگی او می‌شود. سعی می‌کند فراموش کند ولی شبی یک شبح به دنبال ایریا می‌آید و او را می‌ترساند که آغاز اتفاقات است.

دانین و شاهزاده‌ای به نام ایریا مازیار موسی‌پور

«دانین» نمایشنامه‌ای تخیلی، بلند و چند وجهی است و از منظر روان‌شناسی می‌توان به آن پرداخت.

در بخشی از شرح صحنه اول نمایشنامه آمده است: «اتاق خوابی درون قصر، دانین بر تخت خوابیده است، صدای رعد در بیرون، طبل‌ها نواخته می‌شوند. دودی غلیظ در هوا پراکنده می‌گردد و آهنگ یک موسیقی باشکوه فضای وحشت‌زده را فرا می‌گیرد. دانین از جا برمی‌خیزد و از پشت پوشش غلیظ دود به دنیای خوفناک خوابش وارد می‌شود، هراسان ایستاده و می‌نگرد.»

همچنین در صفحه 217 این متن می‌خوانیم: «دانین: چه کسی؟ (بلند می‌خندد) آستیاگ شریف. همه گفتند آستیاگ شریف و من گفتم باز شریف‌تر است. همه گفتند درستکار و من گفتم درستکارتر است. اکنون می‌گویند او پلید بود و من می‌گویم پست‌تر، بی‌رحم‌تر، تبهکارتر. اهریمن همان اندازه از او پاک‌تر است که او پلیدتر از اهریمن بود. او نقشه‌ای شوم را رقم زد و به جادوی کلمات افسونگر مرا به وسوسه تاریک خودخواهی و قدرت‌طلبی درافکند و با تایید خیانت‌هایی که بر بارونین بسته بود، چنان لباس هیولایی را بر روحم پوشاند که دیدگان من تار گشتند و دست‌های من از ورای پوشش شبح‌گون ندیدند که شمشیر برنده جانی را بر قلب بهترین دوستم گذارده‌ام و ضربه درنده‌خو را با فشار دستان آستیاگ فرو برده‌ام.»

نمایشنامه «دانین» نوشته مازیار موسی‌پور در 368صفحه و با قیمت 45 هزار تومان توسط انتشارات نمایش روانه بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...