کتاب «سرمایه اجتماعی و توسعه اقتصادی» [Social Capital and Economic Development] نوشته پاتریک فرانکوئیس [Patrick Francois] با ترجمه محسن رنانی و رزیتا مویدفر منتشر شد.

سرمایه اجتماعی و توسعه اقتصادی» [Social Capital and Economic Development] پاتریک فرانکوئیس [Patrick Francois]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۲۱۴ صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۲هزار تومان توسط موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی منتشر شده است.

در نوشته پشت‌ جلد کتاب «سرمایه اجتماعی و توسعه اقتصادی» آمده است: ماموریت این کتاب تبیین رابطه سرمایه اجتماعی با فن‌آفرینی است. و البته فن‌آفرین را به‌عنوان مدیر خط‌شکن توسعه می‌بیند. یعنی نوسازی (مدرنیزاسیون) که یکی از مراحل مقدماتی توسعه است زمانی پی‌درپی می‌تواند گسترش یابد و بخش‌های تازه‌تر و نوتر زندگی را در برگیرد که به‌طور متوالی در فناوری، فن‌آفرینی رخ دهد و فناوری‌های جدیدی وارد عرصه‌های تازه‌ای از زندگی شوند.

برای آن‌که نیروهای خلاق و فن‌آفرین دست به فن‌آفرینی بزنند ما نیازمند ثبات و پایین‌بودن نااطمینانی هستیم، و سرمایه اجتماعی یکی از اصلی‌ترین منابع کاهش نااطمینانی در هر جامعه‌ای است. در این‌جا حلقه اصلی فن‌آفرینی و سرمایه اجتماعی شکل می‌گیرد؛ سرمایه اجتماعی رفتارهای انسان‌ها و آینده را پیش‌بینی‌پذیر، فعالیت‌های اقتصادی را امیدبخش، و ارتباطات، تعاملات و مبادلات را لذت‌بخش می‌کند. و هرچه سرمایه اجتماعی کاهش یابد نه‌تنها دلپذیری فعالیت‌ها کم می‌شود، بلکه خطر فریب خوردن و از دست دادن فرصت‌ها و تعرض به حقوق مالکیت افزایش می‌یابد. و البته هرچه در جامعه‌ای سیاست بی‌ثبات‌تر، قانون بی‌حرمت‌تر، اخلاق شکننده‌تر، سنت‌ها تخریب‌شده‌تر، سیاست‌مداران فریبکارتر، فساد گسترده‌تر، و شفافیت کم‌تر باشد، سرمایه اجتماعی پایین‌تر خواهد بود و چنین می‌شود که در جامعه‌ای با چنین ویژگی‌هایی اصولا فن‌آفرین شکل نمی‌گیرد.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...