به گزارش خبرآنلاین، سه سال از انتشار رمان «رویای سلت» رمان قبلی ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برنده نوبل ادبیات سال 2010 می‌گذرد.
او اخیرا رمان جدید خود به نام «قهرمان محتاط» (The Discreet Hero) را منتشر کرده است. داستان رمان جدید یوسا در لیما پایتخت پرو و شهری گرم و خشک در شمال این کشور به نام پیورا می‌گذرد. یوسا بخشی از جوانی خود را در این شهر شمالی سپری کرده و این شهر محل وقوع آثار دیگری از او نیز بوده است.

ماریو بارگاس یوسا در جریان نشستی در مادرید درباره این اثر گفته است: «پیورا حالا شهر مدرنی شده، شهر خیلی پیشرفت کرده و حالا رفاه در آن زیاد شده که خیلی خوب است، اما این پیشرفت همراه خودش مشکلاتی مثل بزهکاری آورده که قبلا در این شهر ناشناخته بود.»

به قول گروهبان نیروی پلیس این رمان که درگیر ماجرایی با فلیسیتو یاناکو، مالک ثروتمند یک کمپانی صادراتی شده، «وقتی پیورا فقیر بود، از این اتفاق ها نمی‌افتاد.»

یوسا همیشه با ناسیونالیسم مخالف بوده است. او در جریان نشست معرفی کتابش گفت: «این ایدئولوژی میلیون‌ها نفر را به کشتن داده و متاسفانه در دنیای امروز دوباره ناسیونالیسم قدرت گرفته است.»

او اشاره کرد در «قهرمان محتاط» به همین موضوع پرداخته است، اما همانطور که به همسرش پاتریشیا یوسا و ویراستارش پیلار ره‌یس قول داده بود، در این نشست «فقط از ادبیات» صحبت کرد.

نویسنده «مرگ در آند» در انتها افزود: «دنیای امروز در وضعیت جالبی است. جهانی شدن باعث شده مرزها از بین برود و فرهنگ‌های مختلف و سنت‌های گوناگون با هم ترکیب شده‌اند و این خیلی خوب است.»

«قهرمان محتاط» داستان تاجری خرده‌پا به نام فلیسیتو یاناکو در پیورا - که قربانی اخاذی و حق‌سکوت شده - و رئیس ثروتمند شرکت بیمه‌ای به نام اسماعیل کاره‌را اهل لیماست که فرزندان بیکارش می‌خواهند او را به قتل برسانند. گروهبانی که با فلیسیتو درگیر می‌شود لیتوما نام دارد که پیشتر در رمان کوتاه «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟» حضور داشت.

هر دو شخصیت این رمان به گفته یوسا یاغی‌هایی محتاط هستند که می‌خواهند زندگی‌شان را به مسیر دلخواه خود هدایت کنند، برای همین هر کدام برای مقابله با دشمنان‌شان، دست به کار می‌شوند، اما نمی‌دانند چه عاقبتی در انتظارشان است.

این کتاب با نثری طنازانه و با رویکردی ملودرام در 392 صفحه نوشته شده و هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است.

یوسا حالا 77 ساله است و در مادرید زندگی می‌کند. او با نام خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا در 28 مارس 1936  در پرو به دنیا آمد. او داستان‌نویس، مقاله‌نویس، سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار و یکی از مهمترین رمان‌نویسان و مقاله‌نویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است.

از یوسا آثار متعددی به زبان فارسی ترجمه شده است. «سردسته‌ها» (ترجمه آرش سرکوهی، انتشارات چشمه)، «سال‌های سگی» (ترجمه احمد گلشیری، انتشارات نگاه)، «گفت‌وگو در کاتدرال» (ترجمه عبدالله کوثری، نشر لوح فکر)، «جنگ آخرالزمان» (ترجمه عبدالله کوثری، انتشارات آگاه) و «سور بز» (ترجمه عبدالله کوثری، نشر علم) از جمله این آثار هستند.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...