عشق تابِ شتاب ندارد | شرق


اصلی‌ترین کارکردِ رمانِ تاریخی، یا رمانِ مبتنی بر حادثه‌ای تاریخی، توانایی آن در به‌تصویرکشیدنِ زمان حال است. اگر جز این باشد، رمانِ تاریخی، هیچ فرقی با یک گزارشِ ساده از آنچه گذشته، ندارد. تاریخِ به رمان آمده؛ فرمی از روایت است که از گذشته عبور کرده یا گذشته را از خود عبور داده و چیزی را که به دست آمده، در قالبِ حسی تاریخی، بیدار می‌کند و آن حسِ تاریخی است که انگار نهیب بر امروز و احوالِ اکنونِ ما می‌زند. آن تخیلی از تاریخ که جریانِ سیالِ آن اعجاز رمان‌نویس است، چنان ما را در سطحی از آگاهیِ اکنون قرار می‌دهد که بی‌وقفه معلق میانِ گذشته و حال می‌مانیم.

باغ رویان جواد ماه‌زاده

«باغِ رویان» از این منظر، به نمایشی می‌ماند که ضربه اصلی را در پرده آخر می‌زند و به خاطرمان می‌آورد که در آستانه یک تاریخ ایستاده‌ایم؛ لحظه‌ای که گویی همه‌چیز به پایان رسیده و چیزِ تازه‌ای در حالِ آغازیدن است. شبیهِ همان نطفه‌ای که در شکمِ شایسته به تکاپویی ناهنگام افتاده... .

رمانِ جواد ماه‌زاده، از یک سو برشی از تاریخِ معاصر است و از سویِ دیگر داستانی پرکشش با مضمونِ عشق و وظیفه را روایت می‌کند. ساختارِ کلاسیکِ رمانِ «باغِ رویان»، به نویسنده این فرصت را داده، تا بی‌شتاب و در آرامشی غبطه‌برانگیز روایتش را به سرانجام برساند. ساختاری که به نظر می‌رسد انتخابی مناسب و هوشمندانه برای چنین مضمونی بوده است، چراکه نه عشق تابِ شتاب دارد و نه وظیفه هول و هراس را برمی‌تابد.

مهرداد، نصیر، مونس، شایسته، جاوید، روح‌انگیز و ستوده، شخصیت‌های اصلی «باغِ رویان» هستند. ماجرا این است که مهرداد، پس از 15 سال حبس در بندِ سیاسی، با آزادی مشروط پیِ شکارِ برادر فرستاده می‌شود. نصیر، تاوان آزادی مونس و مهرداد است. موقعیت مهرداد به اندازه کافی بغرنج است؛ انتخاب او میان خواهر و برادر است... و امر تراژیک وقتی به کمال می‌رسد که پای عشق و تعهد نیز به میان می‌آید.

جواد ماه‌زاده، جهانی ساخته است که در فضای آن شخصیت‌ها هریک به‌ واسطه اصول و باورهای خود به محکی سنگین گذاشته می‌شوند. انتخاب، آزمونی است که برای هرکدام از شخصیت‌ها، نقطه‌ای عطف به حساب می‌آید تا شخصیت‌ها به‌‌ واسطه انتخاب‌هایشان خود را عیان کنند. و چقدر نویسنده از این موقعیت‌ها، لحظه‌هایی درخشان ساخته است. لحظه‌ای که در آن جدال درونی و هولناکِ مهرداد را با عقل و احساس خود می‌بینیم یا هزینه‌ای که نصیر، مونس و شایسته برایِ باورها و اعتقادات خود پرداخت می‌کنند.

شروع رمان، حرکت در چنین مسیری است؛ به‌مثابه سفری که در آن عیار آدم‌های داستان، و در واقع عیار قهرمان‌هایی برآمده از تاریخ معاصر، آشکار خواهد شد. به نظر می‌رسد آنچه در نهایت در قالب درون‌مایه‌های خُرد و کلانِ روایتِ «باغ رویان» شکل می‌گیرد، مفهوم اخلاقیِ «آرمان» است و داستان، این مفهوم را نه با شخصیت اصلی داستان، یعنی مهرداد بلکه با شخصیتی فرعی، یعنی شایسته می‌سازد.

در واقع قهرمان رمان، اگر بپذیریم که ماه‌زاده سودای ساختن تصویری از یک قهرمان واقعی را داشته است، زنی است که با گذشتن از خود و از فرطِ عشق، تاوانِ آرمان‌خواهی را می‌دهد؛ و این تصویر در لحظه‌ای از رمان ساخته می‌شود که مهرداد خود را به جایِ نصیر جا زده و در حالِ مبادله‌شدن با مونس است و قراری ناگفته، تکلیف را بر شایسته روشن می‌کند و گویی اوست که عروس این باغ است... باغ رویان...

«باغِ رویان» در ساختار نهایی خود، تصویری از یک آرمان‌شهرِ مفروض را بازتاب می‌دهد که در آن، تنها خون است که تاوانِ آزادی قرار می‌گیرد. اما نه آن خونی که در مبارزه‌ای تن به تن بر زمین ریخته می‌شود؛ بلکه خونی که در پیچاپیچ رگ‌ها زندگی را از درون شعله می‌کشد. خونی که می‌زاید از تن به تن و با مرگ پایمال نمی‌شود.

مفهوم غریبی است که در «باغ رویان»، کلمه به کلمه ساخته می‌شود و چنان به‌آرامی، درون بافت قصه می‌جوشد و جان می‌گیرد که نمی‌توان نامی غیر از «حقیقت» بر آن نام نهاد. در واقع، ماه‌زاده در قالب یک خط داستانیِ ساختمند، معنی انتخاب و عمل در آرمان‌خواهی را به چالش می‌کشاند و آنچه شکل می‌گیرد، جز در قالب آن نطفه نادیده که مانند خونی گرم در بطن شایسته جای می‌گیرد، بیان‌شدنی نیست؛ بنابراین آنچه در حال معنابخشی به اتفاقات است، استعاره‌ها هستند. استعاره سفر که مهرداد از لحظه پذیرش مأموریت ستوده، پای در آن می‌گذارد یا استعاره مبارزه که جدال بی‌پایان او را با باورها عیان می‌کند؛ یا استعاره عشق که مفهوم غایی رمان را می‌سازد و نیز استعاره خون که هر آنچه را بوده، در قالبِ معنای «تعهد» به آینده پیوند می‌زند.

امر تراژیکی که ماه‌زاده، از طریق موقعیت مهرداد در داستان ساخته است، در دو فصلِ نهایی، با چرخشی درخشان، «باغ رویان» را تبدیل به تراژدی‌ای تمام‌عیار می‌کند که قهرمان آن نوعروسی است که بی‌آنکه درون جریانات اصلی داستان باشد، موظف به کشیدن بار تاریخی آن بر دوش است. باری که نه تاریخ، بلکه تنها شانه‌های ادبیات، قادر به تحمل، بازنمایی و بیان آن است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...