دل‌مشغولی‌های نویسنده‌ی خیال‌پرداز | الف


نیل ریچارد مک‌کینون گیمن [Neil Gaiman] نویسنده داستان کوتاه و رمان و فیلم‌نامه، خالق کتاب کمیک، تئاتر صوتی و فیلم به سبک‌های علمی-تخیلی است. از آثار مشهور او می‌توان به مجموعه کتاب‌های کمیک سَندمن و رمان‌های گرد ستاره، خدایان آمریکایی، کورالاین و کتاب گورستان اشاره کرد. از بین آثار وی داستان کوتاه هیولا، کتاب گورستان و کورالاین به فارسی ترجمه شده‌اند. وی تا کنون موفق به کسب جوایز متعددی شامل از جمله هوگو، نبولا و برام استوکر و همچنین نشان نیوبری شده ‌است.

ارواح ماشین نشین» [The View from the Cheap Seats : Selected Nonfiction] نوشته نیل گیمن [Neil Gaiman]

«ارواح ماشین‌نشین» [The View from the Cheap Seats : Selected Nonfiction] با ترجمه لیدا طرزی اثر جدیدی از نیل گیمن درباره‌ی کتاب، نوشتن و خواندن است. گیمن در این کتاب به هر آنچه طی سال‌های گذشته بر فعالیت و زندگی‌اش در این عرصه گذشته، پرداخته است. او در «ارواح ماشین‌نشین» جستارهایی را درباره کتابخانه، نوشتن، خواندن، برخی نویسنده‌های محبوب خود، سبک روایی آنها و بعضی ژانرهای داستانی مورد علاقه‎اش از جمله تخیلی و ترسناک منتشر کرده است.

در این که گیمن یک نویسنده‌ی خلاق است، تردیدی نیست. او به خوبی آگاه است که چطور از ابزار واژگان و نوشتن برای بیان مقصود خود بهره ببرد و اینگونه خود را به هدف اصلی برساند. کتاب «ارواح ماشین‌نشین» نیز اثری است که تبلور همین ویژگی گیمن به شمار می‌آید. او در این کتاب گستره‌ی وسیعی از علاقه‌مندی‌ها و دل‌مشغولی‌های خود در زمینه‌های مختلف را با بهره از قالب روایت داستانی مرور کرده و از این شیوه ذهنیات خود را بازگو می‌کند. هنر او در روایت‌های این کتاب ترکیب ساختار جستارنویسی با داستان‌نویسی است. متون این کتاب در عین سادگی و صمیمیت، شکل روایی و داستانی را در خود حفظ کرده‌اند؛ این در حالی است که نویسنده تلاش کرده خط فکری و اندیشه‌ی این روایت‌های توأم با شوخی و حسرت را نیز به آرامی به مخاطب تزریق کند.

«ارواح ماشین‌نشین» مجموعه‌ای شامل هفده مقاله، یادداشت، مقدمه و سخنرانی است که گیمن آنها را طی چند سال اخیر نوشته یا در کشورها و نشست‌های مختلف بیان کرده است. او در این مقالات و سخنرانی‌ها صادقانه و شفاف، باورها، تجربیات و علایق خود را در در باب فرهنگ، ادبیات، چیستی و کارکرد داستان‌های فانتزی و علمی تخیلی و هر آنچه به کتاب و کتاب‌خوانی مربوط می‌شود، بیان می‌کند. گیمن در این کتاب زبانی صریح و بی‌پروا دارد و در گفتار و نوشته‌هایش به خوبی و به فراوانی از چاشنی طنز بهره می‌برد. «چهار کتاب‌فروشی»، «اینها چهره‌های ما نیستند»، «روزی روزگاری»، «هنر خوب خلق کنید»، «همه‌ی کتاب‌ها جنسیت دارند»، «طبق معمول کار، آن هم در دوران تغییر»، «تأملاتی در باب افسانه»، «چشم‌انداز صحنه از ردیف ارزان» و ... از جمله عناوین بخش‌های مختلف این کتاب‌اند.

یادداشت‌های گیمن در «ارواح ماشین‌نشین» شامل نگاه مینی‌مال و خاص او به طیف وسیعی از نویسندگان صاحب سبک همچون تالکین، آلن پو، ولز و کیپلینگ است. او نگاه خاص خود به داستان‌های این مشاهیر را و همچنین دلیل علاقه‌اش به آنها را در قالب یادداشت‌هایی بیان کرده است. آنچه تمام این یادداشت‌ها و روایات را به هم پیوند می‌دهد، شیفتگی نسبت به کتاب و ادبیات و خواندن است.

خواندن کتاب «ارواح ماشین‌نشین» برای علاقه‌مندان به کتاب و کتاب‌خوانی به ویژه ادبیات داستانی، داستان‌های فانتزی و کسانی که دوست دارند به خلوت نویسندگان سرک بکشند و کمی با فوت و فن این حرفه آشنا شوند، بسیار جالب خواهد بود. نویسنده در یادداشت «درباره‌ی استفن کینگ» ماجرای دیدارها و و گفت‌وگوی خودمانی‌اش با این نویسنده‌ی مشهور ژانر وحشت را شرح داده که برخی از آثارش همچون «مسیر سبز»، «درخشش» و «رستگاری در شائوشنگ» به فیلم سینمایی تبدیل شده‌اند. کینگ در این گفت‌وگو خیلی ساده و صمیمی از گذشته سخت، شهرت و محبوبیت عجیب امروز و اسرار کار خودش صحبت کرده است.

زبان گیمن در «ارواح ماشین‌نشین» آنچنان بی‌تکلف و صمیمی است که وقتی یادداشت وی درباره‌ی اِدگار آلن پو را می‌خوانیم و حس او را از شنیدن کتاب صوتی داستان‌های پو در طول سفرش به فلوریدا در می‌یابیم، هوس می‌کنیم سری به داستان‌های پو هم بزنیم. او لحظه به لحظه توصیف تازه‌ای از آن جهان‌های غریب عرضه می‌کند؛ روایت آدم‌هایی که از مرض حدّت حواس رنج می‌برند یا غریو کسانی که نه حیوان وحشی‌اند و نه انسان، بلکه فقط غول هستند.

از دیگر نکات قابل توجه این کتاب یادداشت نویسنده در خصوص یک کتاب‌فروشی سیار است که گیمن آن را اولین، بهترین، شگفت‌انگیزترین، جادویی‌ترین و غیرواقعی‌ترین کتاب‌فروشی دانسته است. او بزرگترین حُسن این کتاب‌فروشی را این موضوع عنوان می‌کند که برای خرید کتاب از آن نیاز به پول نبوده و هر چه کتاب خریداری می‌شده، مبلغ آن روی شهریه‌ی مدرسه کشیده می‌شده است؛ هر چند بعدها بساط آن کتاب‌فروشی جمع می‌شود؛ چرا که به‌زعم نویسنده‌ی طناز، شاید والدین بسیاری از قبض شهریه فرزندانشان شاکی شده بوده‌اند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...