بعضی کج‌فکران در صحت محتوای بنرهای منتسب به لئو تولستوی و ویکتور هوگو در نمایشگاه کتاب درباره ترغیب بانوان به حجاب تشکیک کرده‌اند. غافل از آن‌که اخیراً متنی از تولستوی به دستمان رسیده است که نشان می‌دهد جملات مذکور صحیح است. نامبرده این متن را پس از شنیدن خبر کاندیداتوری‌اش در جایزه ادبی نوبل نوشته بود که به علت عدم دریافت جایزه، موفق به خواندن آن درملأعام نشد. این بود که آن را روی طاقچه صندوقخانه منزلش گذاشت و این متن را یک بسازوبفروش که نخواست نامش فاش شود در اختیار ما قرارداد:

بنرهای منتسب به لئو تولستوی در نمایشگاه کتاب

خانم‌ها، آقایان
اجازه می‌خواهم ابتدا خرسندی خود را از دریافت این جایزه اعلام کنم و از خواهران عزیز خواهشمندم حجاب را رعایت کنند.

احساس می‌کنم این جایزه را نه به من بلکه به جملات قصارم داده‌اند که روی بیلبوردهای نمایشگاه کتاب تهران نقش بسته است. بنده در سخت‌ترین لحظات زندگی همیشه دغدغه عفاف داشته‌ام، مرتب تذکر داده‌ام و همواره از اینکه آنا کارنینا سر برهنه به ایستگاه قطار رفته بود در رنج بوده‌ام. پس این جایزه را به ستاد احیای امر به‌ معروف و نهی از منکر تقدیم می‌کنم و این لحظه را مغتنم می‌دانم که بگویم: خواهرم! حجابت را و برادرم نگاهت را حفظ کن و اگر روزی دل به آفتاب چهرۀ کسی بستی، از او بخواه که شئونات را حفظ کند.

عزیزان! بی‌آنکه از تهمت محافظه‌کاری بیمی به دل راه دهم افتخار می‌کنم که از غیرتمندان عالمم. هرچند اعتقادات بنیادی و مراسم عبادی و آیین‌های کلیسایی را قبول ندارم ولی معتقدم که حجاب مسئله مهمی است و همان‌طور که در رمان‌ جنگ و صلح آورده‌ام، جنگ اول از صلح آخر بهتر است و گرچه هوادار مبارزه مسالمت‌آمیز هستم ولی معتقدم باید در مورد مسئله حجاب شدت عمل به خرج داد.

من در سفر به اروپا مسائل اختلالات جنسی را به‌طور دقیق از نزدیک دنبال کرده‌ام. اجازه می‌خواهم همین‌جا به بی‌حجابی به‌عنوان علت فساد و طلاق و اختلالات جنسی در اروپای فاسد و غرب غارتگر اشاره‌کنم که در بیلبوردهای سخنانم در نمایشگاه کتاب هم آمده است. من شاهد بودم برادر عزیزمان مرحوم ژان پل سارتر چگونه از بی‌حجابی همسرش علیامخدره دوبووار در رنج بود و به او می‌گفت: «حجاب برای سرکار محدودیت نیست و بلکه مثل یک مروارید در صدف، مصونیت است.» بنابراین فلاسفه و متفکران از دیرباز به این موضوع عنایت داشته‌اند و انسان‌ها باید دوباره این مسائل را یاد بگیرند.

عزیزان، ازنظر من لباس زینتی و غذای عالی و لذات دنیوی از عوامل فساد انگیز تمدن هستند. بنابراین سخن از تورم و بی‌پولی و اختلاس و دروغ و ریا جز توجه به جیفه ناچیز دنیوی و شهوات نفسانی نیست، از دردهای متعالی نوع بشر مایه نمی‌گیرد و جز در نام‌گذاری سال‌ها به کار نمی‌آید. مساله مهم جامعه بشری، مغاک وحشتناکی است که تار موی زنان در معابر عمومی ایجاد می‌کند. سخن از «سیمای زنی در میان جمع» است که مرحوم مغفور هاینریش بل آن را در رثای حضور مختلط زنان و مردان در ایستگاه‌های مترو نوشت. بر شاعران و نویسندگان است که دراین‌باره بنویسند. هنر باید به انسان‌ها برای زیست اخلاقی‌تر کمک کند؛ بنابراین به خاطر هنر می‌توان روی صحنه رفت و هنرمند را نقره‌داغ کرد، برنامه‌اش را به هم ریخت و سالن را پلمپ کرد؛ ولی هیچ‌چیز و هیچ‌کس در دنیا نیست که شایسته آن باشد که هنرمند و هنردوست حجاب را رعایت نکند.

در انتها مایلم نهایت سپاس خود را نثار اهالی محترم غیاث آباد سازم که الهام‌بخش من در قضایای مربوط به ناموس‌پرستی بودند. از ایشان در رابطه با غیرت و عفاف بسیار آموختم. همچنین باید از آقای دکتر استاد مشقاسم غیاث‌آبادی که همواره مشوقم بودند بسیار تشکر کنم. آن مرحوم همیشه دغدغه حجاب داشت و معتقد بود که گل عفاف همیشه در بوستان حجاب می‌روید.

همینجا لازم می‌دانم مراتب فروتنی خود را نثار برادر عزیزم مرحوم مغفور ویکتور هوگو سازم که در رابطه با تشویق بانوان به حجاب، جملات نغزی فرموده‌اند که روی بیلبوردهای نمایشگاه کتاب تهران حک‌ شده و عزیزان می‌توانند مراجعه فرمایند. اینجا از رثای او می‌گویم که غیرتی بود و از نگاه کج کردن به بانوان شدیداً در رنج بود. ویکتور عزیز دلیل بدبختی ژان والژان را نفرین کسانی می‌دانست که کوزت آن‌ها را از راه بدر کرده بود و اگر حجاب را رعایت می‌کرد چه‌بسا بعدها انقلاب کبیر فرانسه به بیراهه نمی‌رفت. خدای آسمان‌ها مرحوم ویکتور را غریق رحمت واسعۀ خود قرار دهد.

سخنم را با قرائتی روزآمد از شعر حافظ شیرازی به پایان می‌برم که تا ابد در ذهن ناموس‌پرستان باقی خواهد ماند:

حجاب راه توای تولستوی از میان برخیز
خوشا زنی که در این راه باحجاب رود

با آرزوی بهترین‌ها برای شما و تمام بشریت.

قربان همگی
لئو تولستوی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...