روزنامه العرب چاپ لندن نوشت: در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض [معرض الریاض الدولی للکتاب] که از اول تا دهم اکتبر برگزار شد، کتبی با عناوین متنوع در زمینه ادبیات و اندیشه های مختلف دیده می شد که تا پیش از این در عربستان سعودی ممنوع بود و تابو محسوب می شدند.

مایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض [معرض الریاض الدولی للکتاب]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از شفقنا، العرب نوشت: نمایشگاه کتاب امسال ریاض هم زمان با موج اصلاحات اجتماعی و دینی که در عربستان دنبال می شود، شاهد گشایش بی سابقه و کاهش چشم گیر سانسور کتب بود؛ به طوری که در قفسه های این نمایشگاه، کتبی در مورد سکولاریسم، تصوف، مسیحیت، هم­جنس گرایی، رمان های سیاسی و رمان هایی درباره جادوگری و موضوعاتی دیده می شد که دهه ها در عربستان محافظه کار ممنوع بود و تابو محسوب می شد.

این روزنامه در ادامه با اشاره به اینکه نمایشگاه کتاب امسال ریاض به مدت ده روز در ماه اکتبر جاری برگزار شد و حدود هزار ناشر از سی کشور جهان در آن مشارکت داشتند، در ادامه نوشت: «محمود القدومی» پزشک اردنی که ده سال است در ریاض زندگی می کند، در این باره می گوید: نمایشگاه امسال شاهد تغییرات بنیادین و جسارت و آزادی بیشتر در انتخاب بود در حالی که در دوره های قبلی نمایشگاه، شاهد سانسور شدید کتب بودیم.
القدومی با ابراز تعجب از این موضوع ادامه می دهد: در نمایشگاه امسال برخلاف آنچه در دهه های گذشته رایج بوده، کتب و رمان هایی در مورد تصوف نیز وجود داشت.

«اسلام فتحی» مدیر انتشارات «دارالحلم» مصر که هر ساله در نمایشگاه کتاب ریاض شرکت می کند، در این باره می گوید: امسال کتاب هایی را با خود اوردیم که حتی فکرش را هم نمی کردیم که بتوانیم در عربستان مطرح کنیم.

وی می ادامه می دهد: در صدر آنها رمان های روسی است که به دلیل واقع گرایی و جانبداری از طبقات کارگر و فقرا در نمایشگاه ممنوعه بود در حالی که امسال رمان های داستایوفسکی و تولستوی در قفسه های نمایشگاه دیده می شد.
فتحی خاطرنشان می کند: ما همچنین رمان های سیاسی را نظیر رمان «قلعه حیوانات» و «۱۹۸۴» نوشته جرج اورول در این نمایشگاه به معرض فروش گذاشتیم.

از سوی دیگر سه جوان سعودی که از نمایشگاه کتاب امسال خرید کرده بودند، می گویند: قبلا کتاب های ممنوعه را قاچاقی می خریدیم اما اکنون درنمایشگاه دسترس بودند.

مسئولان یک انتشاراتی در لبنان که خواست نامش فاش نشود در این باره می گوید: قبلا در امر ورود کتب سختگیری شدیدی می شد اما در نمایشگاه امسال چنین چیزی وجود نداشت و وزارت اطلاع رسانی عربستان به راحتی مجوز می داد.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...