هفته گذشته در تفلیس پایتخت کشور گرجستان نمایشگاه کتاب منحصربه‌فردی برگزار شد که در نوع خود جالب و عجیب بود.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، عنوان این نمایشگاه، کتاب‌های ممنوعه در سال‌های گذشته این کشور بود؛ کتبی که در زمان شوروی سابق بعضی از کتاب‌های منتشر شده در این کشور ممنوع شده بودند.

تفلیس پایتخت کشور گرجستان در سال 2021 میلادی از سوی سازمان فرهنگ ملل متحد، یونسکو به عنوان پایتخت جهانی کتاب معرفی شده است و نمایشگاه مذکور به همین مناسبت برگزار شده بود.

پایتخت جهانی کتاب عنوانی است که از سال ۲۰۰۱ میلادی به این‌سو هرساله از سوی سازمان یونسکو به شهری داده می‌شود که در جهت تقویت جایگاه کتاب و خواندن آن کوشش شایانی کرده‌ باشد. هدف یونسکو این است تا از این طریق در آن سال به اجرای برنامه‌های فرهنگی مرتبط با کتاب بپردازد و از این راه شوق مطالعه را در مردم ایجاد کند. این انتخاب هیچ جایزه مالی را برای برگزیده آن دربرندارد؛ بلکه تصدیق بهترین برنامه اختصاص داده‌شده به کتاب و کتاب‌خوانی است.

مسئولان دولتی در گرجستان سعی کردند با برگزاری نمایشگاهی از کتاب‌های ممنوعه در شوروی سابق جدیت تصمیم خود را برای آزادی مطبوعات و نویسندگان بیشتر از گذشته نشان دهند و نمایشگاهی از کتاب‌های ممنوعه از سال 1982 تا کنون نمایش دهند. در این نمایشگاه کتاب‌هایی به نمایش درآمده بود که در سال‌های گذشته نه‌تنها چاپ آنها ممنوع بوده؛ بلکه داشتن آنها نیز جرم محسوب می‌شد.

ازجمله کتاب‌های به نمایش درآمده می‌توان به قلعه حیوانات اثر جرج اورول، دکتر ژیواگو اثر بوریس پاسترناک، رنگ ارغوانی اثر آلیس واکر، موش‌ها و آدم‌ها اثر جان اشتاین بک، بادباک‌باز نوشته خالد حسینی، آخرین وسوسه‌ مسیح اثر نیکوس کازانتزاکیس و شعرهای حماسی قرن دوازدهمی گرجستان و روح کشته‌شده نوشته گرگول روبادیز نویسنده گرجستانی اشاره کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...