خیلی خوب است که آدم بلد باشد شعر بگوید. چون تاریخ را به نظم در می‌آورد. خصوصاً در این وقایع اخیر که تاریخ به شدت بی‌نظم شده و این شاعران هستند که می‌توانند تاریخ را به رشته نظم درآورند. مثلاً در نهم دی‌ماه که مهدی کروبی به قزوین رفته بود تا تاریخ را بی‌نظم کند؛ یک شاعر غیور قزوینی به سرعت جریان را منظم و منظوم کرد. از طرفی چون شاعر مربوطه دستش خوب گرم کار شده بود، قضیه کشف حجاب و تاریخ انتشار روزنامه «رسالت» را هم یک‌جا به نظم درآورد که در روزنامه «رسالت» چاپ شد.

1- به نظر شما شاعر مربوطه قصد داشته آبروی «کروبی» را ببرد، یا رژیم ستم‌شاهی یا روزنامه رسالت را؟

2- آیا اساساً شاعر مربوطه قصد شوخی داشته یا نه؟

3- سفارش همه رقم شعر پذیرفته می‌شود: شعر عروسی، شعر عزا، شعر بعله‌برون و ختنه‌سوران درون‌نمایی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی... یک شعر بخرید و یک عمر حال کنید.

4- اشکال هرچه هست ربطی به شاعر ندارد. اشکال از کروبی است که میان این همه شهر، به قزوین سفر کرده است. اساساً او در قزوین چه کاری داشته که طبع لطیف شاعر را آزرده کرده؟ مرد حسابی! می‌خواهی بروی سفر، برو به «الیگودرز» که مردمش به تو پشت نکنند. به قول شاعر:
قزوین ما به عامل بیگانه پشت کرد
سوی کسی که ضد ولی بود مشت کرد
حالا خوب شد که رفتی آنجا و مردم ضمن آنکه به تو پشت کردند، سویت «مشت» هم کردند؟!

5- آدم برای سفر به هر شهری حتماً باید بداند که مردم آن خطه چکاره‌اند. طبیعی است مردمی که هنوز آیینه تکثیر می‌کنند به عامل بیگانه پشت کرده و همزمان به سوی وی مشت کنند.
مردم هنوز آیینه تکثیر می‌کنند
هر فتنه‌ای که هست به زنجیر می‌کنند

6- آدم عاقل کسی است که به جایی سفر کند که برایش پاک و امن باشد و بتواند آنجا یک لحظه بنشیند و زندگی کند. خب طبیعی است که در چنین شرایطی کروبی نباید به قزوین سفر می‌کرد. چرا که به قول شاعر:
جایی برای فتنه‌گران پاک و امن نیست
نتوان دگر به فتنه‌گری‌ها نشست و زیست

7- ما که بالاخره نفهمیدیم کی با چی به کجا حمله کرده. فقط می‌توانیم به سؤال مهم شاعر پاسخ بدهیم که گاو، گل و ریحان را می‌خورد و احتمالاً منظور شما هم این بوده که گاو گل و ریحان می‌خورد ولی گل و ریحان هم به او پشت می‌کند و ضمن پشت کردن به سوی او مشت هم می‌کند که البته به لحاظ فیزیکی و آناتومی انصافاً کار مشکلی هم هست:
قزوین ما به عامل بیگانه پشت کرد
سوی کسی که ضد ولی بود مشت کرد
چون گاو شاخدار به ما حمله می‌کند
بنگر که گاو با گل و ریحان چه می‌کند

8- آیا شاعر مورد نظر گوشه چشمی هم به موضوعات دیگر داشته و احتمالاً سوژه دیگری هم در شعر وی موجود است؟ کسی هنوز نمی‌داند ولی چندان هم بعید به‌نظر نمی‌رسد. شاید ماده تاریخ افتتاح قصابی یا سبزی‌فروشی سر کوچه هم در آن باشد. بالاخص با توجه به بیت:
چون گاو شاخدار به ما حمله می‌کند
بنگر که گاو با گل و ریحان چه می‌کند؟

9 - با توجه به همین بیت فوق شاید شاعر به تأسی از «فدریکو گارسیا لورکا»، مرثیه‌ای هم برای «ایگناسیو» گاوباز مشهور اسپانیایی گفته باشد. چون تا جایی که من می‌دانم، کسی در قزوین به «گاوبازی»‌ مشهور نیست!

10 - ضمناً در بیت فوق دو کار خاص در ادبیات صورت گرفته. یکی اشاره به بی‌مصرفی شاخ گاو و برای غذاخوردنش و دومی قافیه کردن کلمات «چه»‌ و «حمله» که در تاریخ ادبیات بی‌سابقه است. لذا بدین‌وسیله از شاعر تشکر می‌نماییم.

11- شاعر در بخش دیگری از این مثنوی شورانگیز که همانا سه بیت ابتدایی آن است، به تاریخ بلند شدن «فواره‌های امت اسلام»‌ و «تیز شدن آتشفشان خلق» اشاره‌ای بیّن و روشن دارد تاریخ بلند شدن آنها را اعلام می‌کند که این نیز در نوع خود بی‌نظیر است و درخور تحسین.
دی‌ماه را دو واقعه آتشفشانی است
این ماه از دو قله خود آسمانی است
یک نوزده و آن دگری نُه عزیز شد
آتشفشان خلق در این قصه تیز شد
فواره‌های امت اسلام شد بلند
دشمن از این دو واقعه افتاد در کمند

12- بجاست که جناب استاد مرتضی امیری‌اسفندقه (بزرگترین شاعر چند ماه گذشته و دبیر جشنواره شعر فجر) جایزه نوبل امسال شعر فجر را با کلیه متعلقاتش به این شاعر حماسه‌سرای قزوینی تقدیم کند. انشاءالله.

13- قطعاً این سؤال مطرح است که سرانجام مردم قزوین با کروبی چه کردند و چرا؟ که شاعر این سؤال را هم بی‌پاسخ نگذاشته است:
جایی برای نخبه نادان نداشتیم
او را به خاک برده و آنجا گذاشتیم!!

خبر

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...