معشوقه فراوان شد، تا باد چنین بادا
اوضاع دل عشاق آباد چنین بادا

از شدت ارزانی، از فرطِ فراوانی
دل می‌کَنَد از شیرین، فرهاد چنین بادا

از دخترک مهمان وقتی که خوشش آمد
ول کرد عروسی را داماد چنین بادا

با وانتِ بوگاتی، رفتیم به الواطی
در ساحلِ چمخاله دلشاد چنین بادا

یک خودروی گشت آمد، از جادۀ رشت آمد
یک ربع به هشت آمد، امداد چنین بادا

گفتند تو بیماری! شلوار به پا داری!؟
با زور درآوردند، ارشاد چنین بادا

در تلویزیون دیشب گیتار نشان دادند
گفتند که موسیقی آزاد چنین بادا

گیتار که چیزی نیست، عکسِ زنِ مردم هم
گفتند که موجود است، اسناد چنین بادا

عید آمد و عید آمد آن یارِ سفید آمد
بسیار شدید آمد اعیاد چنین بادا

امسال بهاران بود، یک‌مرتبه تیر آمد
بی‌حادثه بی‌رخداد، خرداد چنین بادا

دیروز فلان مسئول سی ثانیه دیر آمد
در کشور اگر هم هست ایراد چنین بادا

اهل فن و اهل دل، هی توی محافل ول
در شهر اگر دیدی معتاد چنین بادا

اهل دهۀ شصتم، ناخورده ولی مستم
بر بادِ فنا هستم! بر باد چنین بادا

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...