رباعیات خیام توسط فؤاد ساعه - استاد زبان فارسی دانشگاه فاس مغرب - به زبان امازیغی (زبان قوم بربرها، ساکنان اولیه‌ی شمال آفریقا) ترجمه شد.

به گزارش ایسنا، این ترجمه توسط انستیتو سلطنتی مغرب برای فرهنگ امازیغی منتشر شده است.

در مقدمه‌ی این کتاب که توسط استاد ابوحسن نوشته شده، آمده است: رباعیات خیام با داشتن اندیشه‌های ناب انسانی و نغز حکیمانه همواره مورد اهتمام فرهنگ‌های مختلف بوده است. اشعار این شاعر ایرانی از قرن 19 تاکنون به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

ارزش ادبیات خیام در بعد انسانی، فکری، فلسفی، فنی و هنری باعث شده است که پژوهشگران و اندیشمندان جهان به مطالعه و نقد این ادبیات بپردازند. نگاه موشکافانه و روح پرسشگر این شاعر بزرگ ایرانی زمینه‌هایی را برای خلق یک نوع ادبیات انسانی لطیف فراهم ساخته است و محقق دیروزی و امروزی را به فکر و اندیشه واداشته که حقیقت، جاودانگی، فنا، جبر و مناسبات انسانی با پروردگارش چیست.

تاکنون الجمیل الزهاوی - شاعر عراقی -، احمد رامی - شاعر و آهنگساز مصری -، عبدالحق فاضل احمد زکی ابوشاری - از ادیبان مصری - و احمد الصافی النجفی - شاعر اهل نجف - رباعیات خیام را از فارسی به عربی که زبان رسمی کشور مغرب است، ترجمه کرده‌اند. همچنین محمد السباعی - ادیب مصری - و ودیع البستانی - پژوهشگر لبنانی - این رباعیات را از زبان‌های دیگری به زبان‌ عربی برگردانده‌اند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...