رباعیات خیام توسط فؤاد ساعه - استاد زبان فارسی دانشگاه فاس مغرب - به زبان امازیغی (زبان قوم بربرها، ساکنان اولیه‌ی شمال آفریقا) ترجمه شد.

به گزارش ایسنا، این ترجمه توسط انستیتو سلطنتی مغرب برای فرهنگ امازیغی منتشر شده است.

در مقدمه‌ی این کتاب که توسط استاد ابوحسن نوشته شده، آمده است: رباعیات خیام با داشتن اندیشه‌های ناب انسانی و نغز حکیمانه همواره مورد اهتمام فرهنگ‌های مختلف بوده است. اشعار این شاعر ایرانی از قرن 19 تاکنون به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

ارزش ادبیات خیام در بعد انسانی، فکری، فلسفی، فنی و هنری باعث شده است که پژوهشگران و اندیشمندان جهان به مطالعه و نقد این ادبیات بپردازند. نگاه موشکافانه و روح پرسشگر این شاعر بزرگ ایرانی زمینه‌هایی را برای خلق یک نوع ادبیات انسانی لطیف فراهم ساخته است و محقق دیروزی و امروزی را به فکر و اندیشه واداشته که حقیقت، جاودانگی، فنا، جبر و مناسبات انسانی با پروردگارش چیست.

تاکنون الجمیل الزهاوی - شاعر عراقی -، احمد رامی - شاعر و آهنگساز مصری -، عبدالحق فاضل احمد زکی ابوشاری - از ادیبان مصری - و احمد الصافی النجفی - شاعر اهل نجف - رباعیات خیام را از فارسی به عربی که زبان رسمی کشور مغرب است، ترجمه کرده‌اند. همچنین محمد السباعی - ادیب مصری - و ودیع البستانی - پژوهشگر لبنانی - این رباعیات را از زبان‌های دیگری به زبان‌ عربی برگردانده‌اند.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...