اروپایی‌ها به خصوص انگلیسی‌ها این روزها به مناسبت دویستمین سال تولد «ادوارد فیتز جرالد» مترجم انگلیسی «رباعیات عمر خیام» توجه دوباره‌ای به این شاعر کهن پارسی نشان داده‌اند.

به گزارش فارس، «رباعیات عمر خیام» پیش از «ادوارد فیتز جرالد» نیز به انگلیسی و فرانسه ترجمه شده بود اما نخستین بار با ترجمه خوب «ادوارد فیتز جرالد» بود که غربیان توجه ویژه‌ای به خیام نشان دادند.
«ادوارد فیتزجرالد» که خود نیز چندی شعر می‌گفت، با توجه به مفاهیم عرفانی رباعیات خیام این اشعار را به انگلیسی ترجمه کرد و به همین خاطر کتابش مورد توجه جهانیان قرار گرفت.
امروزه نیز اکثر علاقه‌مندان غربی به رباعیات خیام، این شاعر ایرانی را با ترجمه «ادوارد فیتزجرالد» می‌شناسند اما این روزها به مناسبت دویستمین سال تولد این مترجم انگلیسی توجه رسانه‌های ادبی انگلیسی و آمریکایی دوباره قوت گرفته است.

«ادوارد فیتزجرالد» 31 مارس سال 1809 در «سوفولک» انگلیس به‌دنیا آمد. خانواده‌ای متمول داشت و در سال 1816 به فرانسه مهاجرت کرد.
وی در دانشگاه آکسفورد زبان و ادبیات فارسی خواند و سپس به ترجمه رباعیات خیام مبادرت ورزید.

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...