گزارش شماره... گروه تحقیقاتی اعزامی از کنفدراسیون به زمین!

عذرخواهی بخاطر تاخیر به دلیل اتفاقات اخیر. رییس عزیز سر این ماجرای نابودی زمین به کشفیات جدیدی رسیدیم اول اینکه آدم‌ها شجاعند و ترسی از مرگ ندارند و ما از اول تصور می‌کردیم این قضیه مختص نژاد چرخ دار آدم‌ها است که به‌شان موتور سوار می‌گویند ولی بعد فهمیدیم همه‌شان بدین صورت نترس هستند و اگر قرار است فردا بمیرند می‌پرسند ساعت چند است که تا آن موقع به حال و هولشان برسند و بعضی اجناس را حراج و در عوض بعضی اجناس را در زیر زمین قایم می‌کنند.

نصرالله رادش وسیله دفاعی بیولوژیک | پیمان قاسم‌خانی

و یک رسم جالبی دارند که وقتی قرار است بلایی برسد مثلا زلزله بیاید یا جنگ شود یا قیمت دلار بالا برود، جهت رفع بلای مذکور سوار ماشینشان شده می‌روند در صف بنزین می‌ایستند و بلا دور می‌شود. اما ما با تحقیقات دقیقمان بالاخره پی به دلیل این شجاعت غیر عادی انسان‌ها بردیم آنها نوعی وسیله دفاعی بیولوژیک دارند که نامش "امید" است.

چیزی که ما درباره امید دستگیرمان شد این است که یک جور سپر حفاظتی نامرئی است که باعث می‌شود آدم ضد ضربه شود و آدم‌ها را دچار این احساس می‌کند که در آینده همه چیز قرار است بهتر شود و یک جوری می‌شوند که در مقابل همه سختی‌ها مقاوم می‌شوند و اگر اتفاق بدی بیفتد؛ خوشحال می‌شوند که اتفاق بدتری نیفتاده و در وضعیتی که اگر ما بیفتیم با دست خودمان سیاره‌مان را منفجر می‌نماییم اینها با دل راحت می‌نشینند، شامشان را می‌خورند و امید می‌ورزند به اینکه حقوقشان می‌رود بالا و قیمت‌ها می‌آید پایین. این ها هوا را آلوده می‌کنند و همه چیزشان دودزاست حتی خودشان هم دودزا هستند و امید دارند که باد می‌آید و دودها را می‌برد و هوا تمیز می‌شود و به همین دلیل کارخانجات خودروسازی‌شان روزی چند هزار خودرو به این ترافیک اضافه می‌کنند و بجای صرف هزینه و وقت زیاد برای برنامه‌ریزی و محاسبه اینکه آیا این تعداد خودرو توی این تعداد خیابان جا می‌شود یا خیر، امیدشان را تقویت می‌کنند و بد به دلشان نمی‌آورند.

و مردم هم امیدوارانه می‌نشینند توی ماشین‌هایشان، منتظر می‌شوند که راه باز شود که بالاخره می‌شود و می‌دانند آب کم دارند ولی دلاورانه آب مصرف می‌کنند و به امید باران می‌نشینند و تا حالا اینجا کسی از تشنگی نمرده است و مسئولان زمین که همه دلسوزانه برای آدم‌ها کار می‌کنند بیشتر از اینکه به آنها امکانات و کار و مسکن و اینها بدهند "امید" می‌دهند که جواب می‌دهد و کم خرج و به صرفه است و به نسبت مساوی بین همه تقسیم می‌شود و کسی سر آن با دیگری دعوا ندارد زیرا منابعش نامحدود است و سهمیه بندی و کارت و کوپن و اینها نمی‌خواهد.

یک نکته جالب دیگر درباره امید هم خواص درمانی آن است و بیماران هرچه امیدوارتر باشند زودتر بهبود می‌یابند و حسن‌ش این است که مجانی است و گویا روی دفترچه بیمه حساب می‌شود.

حالا یک خبر خوب رییس! ما توانستیم امید بدست بیاوریم...اینه‌هاش! و ما این امید را از جایی حوالی طحال گدای سر کوچه‌مان بیرون کشیدیم که در دمای منفی 200 درجه تبدیل به مایع شد و حالا من برای اولین بار آن را روی خودم آزمایش می‌کنم...به به حالم خوب است کمی سرگیجه دارم ولی خوبم...اوه اوه! امروز چه هوای خوبی است رییس... چقدر یهو حالم بهتر شد... رییس اگر از نظر شما اشکالی ندارد من می‌خواهم برای ریاست کنفدراسیون کاندیدا بشوم!

سریال مسافران

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...