کتاب «درخت آرزوها» [Wish tree] نوشته کاترین اپلگیت [Katherine Applegate] با ترجمه بهار علیزاده‌صبور به تازگی از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.

درخت آرزوها» [Wish tree] نوشته کاترین اپلگیت [Katherine Applegate]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، تصویرگری این کتاب که مناسب نوجوانان بالای ۱۲ سال (نونگاه) است را مرتضی یزدانی‌اصل بر عهده دارد.

داستانِ کتاب «درخت آرزوها» با زبانی ساده و شیرین از زبان یک درخت بلوط تعریف می‌شود که به خاطر برگ‌های قرمز زیبایش، اسمش را گذاشته‌اند «قرمزی». او درخت آرزوی محله است. هر سال، مردم آرزوهای‌شان را روی تکه‌های پارچه می‌نویسند و آن را به شاخه‌های درخت گره می‌زنند....

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: تو هم می‌توانی من را مانند دوستان صمیمی‌ام قرمز صدا کنی؛ اما مردم محله خیلی وقت است که به من می‌گویند؛ درخت آرزوها. دلیلش برمی‌گردد به گذشته‌های دور؛ به موقعی که من یک بذر ریزه میزه بودم با کلی امید و آرزو… حالا مردم از همه جای شهر می‌آیند تا من را با تکه‌های کاغذ، برچسب، پارچه، کاموا و حتی گاهی جوراب ورزشی تزئین کنند. هر کدام از این هدیه‌ها نشانه‌ی یک رویاست؛ یک آرزو، یک اشتیاق. فرقی هم ندارد که ساده گره می‌زنند یا پاپیونی، با این‌که فقط لابه‌لای شاخه‌هایم پرتش می‌کنند؛ همه‌شان امید هستند، امید به چیزی بهتر.

کتاب ۱۸۰ صفحه‌ای «درخت آرزوها» در قطع رقعی سه بار هم‌زمان از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده و شمارگان آن به ۷ هزار و ۵۰۰ نسخه رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...