«ادبیات تطبیقی کودکان» [Comparative children's literature] کتابی پژوهشی ویژه اولیای تربیتی، مربیان و پژوهش‌گران است که به ما می‌گوید چگونه ادبیات کودک از مرزهای زبانی و فرهنگی فراتر رفته است.

ادبیات تطبیقی کودکان» [ ایمر اَسالیون [Emer O'Sullivan] Comparative children's literature

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، ایمر اَسالیون [Emer O'Sullivan]، استاد دانشگاه و پژوهش‌گر آلمانی این کتاب را نوشته است، او به این موضوع اشاره کرده که مطالعات ادبیات کودک، بیشتر وقت‌ها مبتنی بر این ایده است و آنچه برای کودکان نوشته می‌شود، ماهیتی فراملی و جهانی دارد و باید به صورت یک مجموعه در نظر گرفته شود.

نویسنده همچنین متوجه این نکته بوده که از وقتی کتاب‌ها و مجله‌ها، به‌ویژه آن‌ها که برای مخاطب کودک و نوجوان‌اند در اروپای قرن ۱۸ با شمارگان بالا تولید شدند ادبیات کودک از مرزهای زبانی و فرهنگی فراتر رفت. از آنجا که بخش بزرگی از این تولیدات، اثرهای ترجمه شده بود، همین امر عرصه مناسبی برای پژوهش‌های تطبیقی فراهم آورد.

کتاب پژوهشی «ادبیات تطبیقی کودکان» را که به تازگی از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است، مریم جلالی و محبوبه فرهنگی ترجمه کرده‌اند.

این کتاب شش فصل را دربر می‌گیرد. فصل اول تا سوم، تلاشی برای توصیف و طبقه‌بندی ادبیات تطبیقی کودک از نظر تاریخی و قلمروهای عملکرد آن است. فصل چهارم تا ششم، پژوهشی دقیق و ژرف از ترجمه و دریافت ادبیات کودک در اختیار می‌گذارد که جزو بحث‌های اصلی در مطالعات تطبیقی است.

«ادبیات تطبیقی کودکان» با شمارگان ۱ هزار نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان در فروشگاه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و فروشگاه اینترنتی محصولات کانون در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

از مجموعه «کتاب‌های پژوهشی» کانون سه عنوان دیگر با نام‌های «درآمدی بر رویکردهای زیبایی‌شناختی به ادبیات کودک»، «قرون کودکی، تاریخ اجتماعی، زندگی خانوادگی» و «فلسفه کودکی» منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...