کتاب "چند داستان کوتاه" با ترجمه و تحلیل شادمان شکروی از سوی انتشارات هیلا منتشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب شامل 8 داستان از نویسندگان برجسته دنیاست که به دنبال هر کدام تحلیلی درباره آنها از سوی مترجم آمده است.

داستانهایی که در این کتاب گردآمده‌اند عبارتند از : "غروب دهکده" اثر
کازوئو ایشی گورو، "مردی با کت قهوه‌ای" از شروود آندرسن، "زمان نبوغ" از ویلیام سارویان، "یک داستان خیلی کوتاه" نوشته ارنست همینگوی، "قایق مغروق بر کرانه خشکی" اثر گارسیا مارکز، "مرد سرخوش" از آنتوان چخوف، "بوسه" و "در ایستگاه راه آهن" نوشته ایساک بابل.

در گزینش این آثار و تحلیلهای آنها شکروی نکاتی را مد نظر داشته‌است که در مقدمه کتاب به آنها اشاره کرده‌است؛ یکی اینکه داستانهای این مجموعه از روی یک خط فکری واحد و سلیقه خاص انتخاب نشده‌اند بلکه مترجم آثاری را برگزیده که به اعتقاد او ارزش خواندن و بحث کردن داشته‌اند. دوم اینکه در تحلیل آنها بر نکاتی تکیه داشته‌ که ممکن است به درک شایسته‌تر اثر کمک کند؛ برخی از نکات مستقیم به داستان مربوطند و برخی غیر مستقیم.

از دیگر نکاتی که مترجم در ابتدای کتاب لازم دانسته توضیح دهد مربوط به شیوه کار او در تحلیلهاست. شیوه کار به صورت ذکر نکات به ظاهر انتزاعی (نه در همه موارد) و اشاره به اهم آنها با شکل شماره گذاری آنها بوده‌ است به نحوی که خواننده از مطالعه برخی از آنها می‌تواند صرف‌نظر کند.

نوع نگرش و نکات ذکر شده در تحلیل داستانهای این کتاب بیشتر به حوزه نویسندگی خلاق باز می‌گردد تا ادبیات نظری که این مسئله از نظر مترجم امری سلیقه‌ای است.

کتاب "چند داستان کوتاه" با شمارگان 1100 نسخه در 238 صفحه و به قیمت 4500 تومان منتشر شده‌است.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...