آمده‌ام با شما از خواندن حرف بزنم! | الف


کتاب کودک دیگر چه ... است؟ جای خالی را با یکی از گزینه‌های زیر پر کنید:
الف-کتاب  ب-اثر  ج-پدیده  د-کوفت
نه. این تست نظرسنجی نیست. آزمون گزینش نیروی انسانی برای مراکز پژوهشی و آموزشی هم نیست. پس چیست؟
عنوان سخنرانی نیل گیمن است در مراسم یادبود بانو ساترلند، اندیشمند برجسته حوزه ادبیات کودک و نوجوان، که در سال 2012 در شیکاگو ایراد شده است.

«کتاب کودک دیگر چه ... است؟»  نیل گیمن

ولی جز این، عنوان کتاب جدیدی هم هست که انتشارات کتاب نیستان به تازگی آن را چاپ و منتشر کرده است تا علاقمندان به ادبیات کودک و نوجوان، بویژه طرفداران ژانر فانتزی، علمی تخیلی و وحشت، با عقاید، نظرات، علایق، دلمشغولی ها، و زندگی و شخصیت نویسنده پرآوازه و محبوب این ژانر یعنی جناب نیل گیمن بیشتر آشنا شوند.

«کتاب کودک دیگر چه ... است؟» جلد دوم از مجموعه ناداستانهای نیل گیمن است که انتشارات کتاب نیستان روانه بازار نشر کرده است. جلد اول این مجموعه با عنوان «ارواح ماشین نشین»، سال گذشته توسط همین نشر به چاپ رسید و در دسترس علاقمندان و مخاطبان قرار گرفت.

مجموعه‌های ناداستانی نویسندگان بزرگ گاه از داستانها و رمان هایشان هم خواندنی ترند چرا که در این مجموعه‌ها ما با خود نویسنده سر و کار داریم نه جهانی که خلق می‌کند. ما از خلال یادداشتهای آنان با خود واقعی شان آشنا و دمخور می‌شویم و این صمیمیت می‌تواند ما را در درک بهتر آثار داستانی نویسندگان یاری دهد.

کتاب کودک دیگر چه ... است؟ شامل سی و سه یادداشت از نیل گیمن است. این یادداشتها چند متن سخنرانی، چند معرفی کتاب، چند مقدمه بر کتابهای ژانر فانتزی، معمایی و وحشت، و چند یادداشت پراکنده درباره موضوعات مختلف را در بر می‌گیرند. کتاب بسیار خواندنی است. گیمن جز آنکه نویسنده‌ای خلاق و چیره دست است طنز پردازی قهار است و هر چه می‌گوید و می‌نویسد بشدت شوخ و طنازانه است. او همانطور که بارها اشاره کرده از کودکی بسیار کتاب خوان بوده و تقریبا بزرگترین تفریح عهد شباب‌ش خواندن کتاب و اعتکاف در کتابخانه‌ها و سر زدن به کتاب فروشی‌ها بوده. باز به گفته خودش به محض آنکه توانسته از مدرسه بزند به چاک، وارد بازار کار شده و حرفه روزنامه نگاری را برای خود برگزیده و هم در این حرفه فوت و فن نوشتن را مشق کرده و در آن کار به پختگی لازم رسیده و در بیست و یک سالگی تصادفی دانسته اگر تلاش کند می‌تواند او هم همچون نویسندگان حرفه‌ای داستان بنویسد.

گیمن بسیار کتاب خوان است و کتابهای بسیاری خوانده است. کتاب و مطالعه برایش بسیار بسیار مهم و ارزشمندند. او پرگو ولی شیرین سخن است، پر کار است، پر مشغله است، فعال است، زیاد می‌نویسد، به همه چیز و همه جا سرک می‌کشد، و باهوش و خلاق است. او قواعد بازی را خوب می‌داند. اساطیر و افسانه‌های ملل و آثار کهن را خوب می‌شناسد و در داستانهایش فراوان از آنها بهره می‌برد. به گفته خودش اساطیر حکم خاک کمپُست را برای داستانهایش دارند. و شاید به همین دلیل آثارش بسیار خواندنی‌اند. داستانهای او جوایز معتبر بسیاری را نصیب‌ش کرده‌اند. از بعضی از آثارش فیلم و مجموعه تلویزیونی ساخته شده‌اند. و همه اینها بر شهرت و اعتبارش افزوده‌اند. اگر می‌خواهید بیشتر با این نویسنده آشنا شوید، خواندن دو مجموعه ناداستانی او یعنی ارواح ماشین نشین و کتاب کودک دیگر چه ... است را از دست ندهید. در این دو اثر گیمن همچنین چند تن از برجسته ترین نویسندگان ژانر فانتزی و علمی تخیلی و وحشت را به ما معرفی می‌کند. او برای کتابهای بسیاری از این نویسندگان مقدمه یا یادداشت نوشته است. این مقدمه‌ها و یادداشتها علاوه بر آنکه در جای خود بسیار خواندنی اند، ما را با لطایف و ظرایف داستانهای فانتزی و علمی تخیلی آشنا کرده و در درک بهتر این آثار یاری مان می‌دهند.

برای اینکه بهتر با حال و هوای کتابِ «کتاب کودک دیگر چه ... است» آشنا شوید برشی از کتاب را نقل می‌کنم. آنچه در ادامه می‌خوانید متن سخنرانی نیل گیمن است که در سال 2013 در آژانس مطالعه انگلستان ایراد کرده است:
«... من نویسنده ام. و اغلب داستان می‌نویسم. برای کودکان می‌نویسم و برای بزرگسالان. سی سال است از راه نوشتن نان می‌خورم. چیزهایی از خودم می‌بافم و می‌نویسم. معلوم است به نفع من است مردم کتاب بخوانند، داستان بخوانند، کتابخانه‌ها و کتابدارها وجود داشته باشند و به کتاب و کتاب خوانی رونق دهند.

امشب به آژانس مطالعه آمده ام تا درباره مطالعه با شما حرف بزنم. آخر مگر نمی‌گویند وقتی مطالعه می‌کنیم همه چیز تغییر می‌کند؟

یکبار در نیویورک شنیدم از ساخت زندانهای خصوصی حرف می‌زدند. زندان سازی صنعت رو به رشدی در ایالات متحده محسوب می‌شود و باید برای آینده خودش برنامه ریزی کند – چند سلول لازم خواهند داشت، پانزده سال بعد تعداد زندانیان به چند نفر خواهد رسید... بنظر من پیش بینی آسان است و با یک الگوریتم ساده قابل محاسبه است. کافی است تعدا کودکان ده، یازده ساله‌ای را که نمی‌توانند کتاب بخوانند بدانیم. مخصوصا کودکانی که نمی‌توانند محض لذت کتاب بخوانند. این ارتباط صد در صد نیست و نمی‌توانیم بگوییم در جوامع باسواد هیچ جرم و جنایتی واقع نمی‌شود، ولی نسبت معنا داری میان این دو مولفه وجود دارد. ساده ترین تفسیر این پدیده این است که افراد باسواد داستان می‌خوانند و داستان خواندن دو فایده دارد. اول اینکه دروازه مطالعه است و شما را وا می‌دارد کلمات تازه یاد بگیرید و به چیزهای تازه فکر کنید و دوم اینکه کشف می‌کتید مطالعه چقدر لذت بخش است و وقتی در این راه افتادید همه چیز می‌خوانید و خواندن همان کلید گم شده است.

چند سال پیش زمزمه‌هایی شنیده شد که بشر دیگر در دوره پساباسوادی زندگی می‌کند و توانایی درک کلمات مکتوب چندان به کارش نمی‌آید. خوشبختانه این زمزمه‌ها خیلی زود فروکش کردند. امروز کلمات از همیشه مهم تر شده‌اند. ما با کلمات جهان را راه می‌بریم و حالا که جهان به دنیای وب رو آورده است لازم است در پی اش برویم و مطالعات مان را به اشتراک بگذاریم. انسانهایی که نمی‌توانند همدیگر را درک کنند نمی‌توانند افکار و اندیشه هایشان را مبادله کنند.

ساده ترین روش برای آنکه اطمینان حاصل کنیم کودکان‌مان را باسواد بار می‌آوریم این است که به آنها یاد بدهیم مطالعه کنند و نشان شان دهیم که مطالعه فعالیتی لذت بخش است و ساده ترین ابزار کار این است که کتابهای مورد علاقه شان را در دسترس شان قرار دهیم... گاهی بزرگسالان از سر خیرخواهی شوق مطالعه را در کودکان از بین می‌برند مثلا آنان را از خواندن آثار دلخواه شان منع می‌کنند یا آثار ارزشمند ولی کسل کننده‌ای را که خودشان می‌پسندند به آنان تحمیل می‌کنند و به این ترتیب نسلی بار می‌آورند که مطالعه را عبث و ملال آور می‌داند. ما باید اجازه دهیم کودکان مان از نردبان مطالعه بالا بروند. اگر کتابهای دلخواه شان را بخوانند پله پله به باسوادی نزدیک می‌شوند.

دومین کارکرد داستان ایجاد حس هم دردی و درک متقابل است. هم دردی ابزاری است که افراد را به گروه تبدیل می‌کند زیرا به ما اجازه می‌دهد از لاک خود بیرون بیاییم.

همچنین بوسیله مطالعه به مطلب بسیار مهمی دست می‌یابیم: اینکه دنیا نباید این طوری باشد. همه چیز می‌تواند جور دیگری هم باشد. رضایت نداشتن چیز خوبی است. آدمها دنیایشان را تغییر می‌دهند و آن را بهتر می‌کنند...

اطلاعات ارزشمندند و اطلاعات صحیح ارزشمندتر. کتاب به هر شکل و صورت، کاغذی، دیجیتال، و صوتی منبع اطلاعات است. جهان امروز جهان اطلاعات مکتوب است. مهم نیست کتابها کاغذی باشند یا دیجیتال. مهم نیست از روی طومار بخوانیم یا صفحه نمایش. آنچه مهم است محتواست. و کتاب محتواست. و این مهم است... ما برابر آینده تعهد داریم، برابر کودکان تعهد داریم و برابر بزرگسالی شان. همه ما در مقام خواننده، نویسنده و شهروند تعهد داریم... ما نویسندگان، بویژه نویسندگان کودک و در کل همه نویسندگان، برابر خوانندگان مان تعهد داریم. باید مطالب صحیحی بنویسیم. بویژه وقتی از انسانهایی حرف می‌زنیم که هیچ گاه هیچ جا وجود نداشته‌اند. باید درک کنیم که حقیقت در آنچه اتفاق می‌افتد نیست. حقیقت آنجاست که به ما می‌گوید ما که هستیم... ما تعهد داریم چیزها را زیباتر کنیم و جهان را از آنچه هست زشت تر نکنیم. روزی از آلبرت انیشتین پرسیدند چه کنیم بچه‌هایمان باهوش تر شوند. او گفت برای شان قصه‌های جن و پری بخوانید و اگر می‌خواهید باهوش تر شوند قصه‌های جن و پری بیشتری بخوانید...»

کتاب «کتاب کودک دیگر چه ... است؟» کتاب خواندنی و جذابی است که از خواندن آن خسته نمی‌شوید، و با خواندنش چیزهای بامزه و مفیدی یاد می‌گیرید.
راستی شما جای خالی سوال کتاب کودک دیگر چه ... است؟ را با کدام گزینه پر می‌کنید؟
نیل گیمن در سخنرانی‌ای که درسال 2012، در مراسم یادبود بانو ساترلند در شیکاگو ایراد کرد گزینه شماره چهار را انتخاب کرد... شاید از سر علاقه عجیبی که به کتاب و مطالعه و کودکان دارد. شاید...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...