"احمد دهقان" مسئول دفتر ادبیات کودک و نوجوان و "حسین فتاحی" مسئول دفتر آموزش‌های ادبی حوزه هنری شد.

دهقان نویسنده آثار کودک و نوجوان و همچنین ادبیات بزرگسال - بویژه در حوزه دفاع مقدس - کتاب‌هایی چون «گردان چهار نفره» ، «پرنده و تانک»، «روزهای آخر»، «من قاتل پسرتان هستم»، «ستاره‌های شلمچه»، «ناگفته‌های جنگ»، «نگین هامون»، «هجوم» و «سفر به گرای 270 درجه» را در کارنامه دارد. مسئول قبلی دفتر ادبیات کودک و نوجوان حوزه محمدرضا بایرامی بود.

حسین فتاحی - داستان نویس - نیز که به جای احمد دهقان مسئول دفتر آموزشهای ادبی حوزه هنری شده، در حوزه های تألیف، ترجمه و بازنویسى آثار کلاسیک فعال است. از او آثاری چون «آتش در خرمن»، «پسران جزیره»، «عشق سالهای جنگ» و بازنویسى «قصه‌هاى شاهنامه» و «سمک عیار» منتشر شده است.

انتشارات سوره مهر در نظر دارد آثار منتشر شده خود را در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس با سرپرستی احمد دهقان برای کودکان و نوجوانان بازآفرینی کند. بعضی از این کتابها خلاصه و گزیده کتابهای موفق و مهم دوران انقلاب و عمدتا شامل خاطرات مبارزانی است که پیش از این در چارچوب خاطره یا گفتگو به چاپ رسیده اند.

با توجه به حجم آثار و ویژگی‌های فنی خاص تولید کتاب برای کودکان و نوجوانان، اولین زمان ممکن برای ارائه تعدادی از این کتب نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال 87 است.
 

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...