چهار عنوان نخست از مجموعه کتاب کودک «بَری بی‌عرضه» نوشته جیم اسمیت [Jim Smith] با ترجمه اعظم مهدوی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

من بی(با) عرضه‌ام» [I am not a loser]جیم اسمیت [Jim Smith]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چهار عنوان نخست از مجموعه کتاب کودک «بَری بی‌عرضه» نوشته جیم اسمیت به‌تازگی با ترجمه اعظم مهدوی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

جیم اسمیت نویسنده ۴۶ ساله انگلیسی است که این‌مجموعه را نوشته و ۱۱ عنوان از آن، منتشر شده است. چاپ کتاب‌های «بری بی‌عرضه» از سال ۲۰۱۲ آغاز شد و اسمیت به‌خاطر آن‌ها برنده جایزه کتاب بانمک رولد دال شد. او به‌خاطر نوشته‌هایش، نامزد چندجایزه دیگر هم شده است.

شخصیت محوری مجموعه پیش‌رو، بری لوزر معروف به «بری بی‌عرضه» است. او پسربچه‌ای است که می‌خواهد در مدرسه، محله و خانه، بچه باحالی یا به‌قول خودش، باحول باشد. قصه‌هایی که بری باعث به‌وجودآمدنشان می‌شود، خنده‌دار و بامزه هستند و برای بچه‌های هشت‌سال به بالا نوشته شده‌اند. جیم اسمیت با نوشتن این‌داستان‌های طنز، سعی کرده اعتمادبه‌نفس کودکان را تقویت کند.

او در انتهای کتاب‌ اول این‌مجموعه خود را از زاویه دید بری بی‌عرضه این‌گونه معرفی کرده است: جیم‌اسمیت باحول‌ترین غلط‌املاگیر کتاب‌های بچه‌ها در همه دنیا است. او از دانشکده هنر با نمره بیست فارغ‌التحصیل شد. (بهترین نمره ممکن) بعد از آن، کارهای زیادی کرد مثل بِرَندسازی برای یک‌سری کافی‌شاپ زنجیره‌ای،‌ طراحی کارت‌ها و هدایای تبلیغاتی با نام کلوچه والد و ... . حالا در کنار غلط‌املاگیری، جیم پیشنهاد کتاب هم می‌دهد. (از روی بوی‌شان) مثلا این بوگندوست.

اولین‌جلد از این‌مجموعه، «من بی(با) عرضه‌ام» [I am not a loser] نام دارد. بری در این‌جلد همکلاسی شیطانش به‌اسم دارِن دارنوفسکی را معرفی می‌کند و می‌گوید اصلا برایش مهم نیست که او را بری بی‌عرضه صدا می‌کنند. چون این‌مساله همیشه با باحول‌بودنش تلافی می‌شود. او با لحن باحول خودش تعریف می‌کند که از وقتی دارن با آن‌صورت وحشتناک و شبیه کروکودیلش به مدرسه‌شان آمده، به همه‌چیز زندگی‌اش گند زده است.

بری بی‌عرضه، شخصیت‌های حاضر در اولین‌جلد داستان‌هایش را این‌گونه معرفی می‌کند: مامان‌بزرگ هارومپادانک، مامان‌بزرگم (تابلو است دیگر!) بانکی (بهترین دوستم)، بری بی‌عرضه (پا ب.پ.ر با حول‌ترین پسر روی زمین)، تریسی کله‌ماهی (رئیس گروه دخترون باحال؛ خودش، شارونلا، دوناتلا)، پسر موشی آینده (و دستیار پرنده نچ‌نچی‌اش! کارتون مورد علاقه من)، دارن دارِنوفسکی (صورت کروکودیلیِ آروغ‌زن)، خانم صورت‌شیپوری (شخص مورد علاقه بانکی، برای اذیت‌کردن؛ دوقلو هم دارد)، آقای شلم‌شوربا (معلم چشم‌لوچ من، انگشتش هم کج است) و مامان (مرا قند ونبات صدا می‌زند، اعصاب‌خردکن و خجالت‌آور).

عناوین بخش‌های این‌کتاب، به‌ترتیب عبارت‌اند از: بی‌عرضگی، گروه باحول، مادربزرگ هارومپادانک، دماغ تقلبیِ بری، بری لنگ‌دراز، بری روبات غول‌پیکر، مدل موی بی‌عرضه‌ام، نمایشگاه کاغذ دیواری، ژِل مویِ تُفیِ فرانکل!، شلوار بی‌عرضه،‌ نقشه بگی‌نگی نبوغ‌آمیز، عملیات نمایش باحولی، دارن مهربان می‌شود، مسابقه استعدادیابی، ادامه مسابقه،‌ باز هم ادامه مسابقه،‌ باز هم ادامه مسابقه،‌ مامان ماشین‌سکه‌ای، برنده‌بودن، باز هم بی‌عرضه‌بودن.

دومین‌کتاب مجموعه پیش‌رو، «هنوز هم من بی‌(با) عرضه‌ام» [I aml not a loser] نام دارد که شخصیت‌های حاضر در آن، به‌ترتیب عبارت‌اند از: بری بی‌عرضه، آنتون میلدو (و دوست نامرئی‌اش؛ نامرع)، بانکی بهترین و رواعصاب‌ترین دوست بری، بنجامین باتل صاحب بزرگ‌ترین دماغ روی زمین، پسر موشی آینده و پرنده نُچ‌نُچی، ریتای سه‌شصتی صاحب شیرینی‌فروشی، گوردن پُرفاد بدقوار (پرافاده + بدقواره = پرافاد بدقواره)، مامان بری (مامانم!) و دارن دارنوفسکی (وحشتناک ولی خیلی هم بامزه).

در این‌کتاب بحث سر ترسیدن یا نترسیدن است. عناوین بخش‌های این‌کتاب هم به‌ترتیب عبارت‌اند از:

پی‌پی‌های پرنده، بابابزرگ شلم‌شوربا، موهای ریزِ حسود، فروشگاه فیکو، پرنده نچ‌نچی نوشابه‌ای، صندلی بوگندو، بَرولد بی‌عرضه، پیاده‌روی از سر بی‌عرضگی، آقا و خانم پرافاد بدقوار، دماغ بوکش، مزخرف‌ترین شنبه جهان، خُرخُرو، وِدِل‌بودن، بنجامین باتل، موزه مودِن، مرد مودِنی، ماسماسک‌ها، ماه سفیدِ نچ نچی شکلاتی، جناب آقای بی‌عرضه پاخِرچ خرچی، بری سه‌شستی، بری یک‌میلیون شستی، زنگ ترسناک، اوووه و آآآآآخ، جای پاهای گندزن، امتحان جیغ‌زدن، هنوز آزمایش جیغ‌زدن، برگ‌های پلاستیکی، مامان روباتیِ خودکار.

جیم‌ اسمیت در انتهای کتاب دوم این‌مجموعه، خود را به‌عنوان بهترین ویرگول‌گذار کتاب‌های بچه‌ها در همه دنیا معرفی کرده است.

«دیگه نمی‌شه گفت من بی‌عرضه‌ام» [I am so over being a loser] عنوان سومین‌کتاب «بری بی‌عرضه» است که جیم‌اسمیت در آن، در حکم طراح دماغ‌ها حضور دارد و در انتهای کتاب، خود را به‌عنوان باحول‌ترین طراح دماغ کتاب‌های بچه‌ها در همه دنیا معرفی کرده است. به قول بری بی‌عرضه، وقتی کسی از جیم می‌پرسد چرا دماغ‌ها را آن‌طور بزرگ می‌کشد، او برمی‌گردد و با دماغ گنده‌اش به او نگاه می‌کند و طرف، جواب سوالش را می‌گیرد.

شخصیت‌هایی که در این‌داستان حضور دارند، نانسی ورکن ورکن (همسایه بغلی بانکی‌اینا)، بانکی (بهترین دوست بی‌عرضه بری)، یک سگی که بری اسمش را نمی‌داند، خودِ بری بی‌عرضه، گسپر صورتی با دوربین احمقانه‌اش و حلزون ریغونه (باحول‌ترین حلزون روی زمین) هستند.

عناوین بخش‌های این‌کتاب هم به این‌ترتیب‌اند:

سرت به خط‌کش خودت باشد، چشم‌های کابینتی، آب‌چاله با طعم آلبالو، توپ کاغذی از جنس «مزخرفات روز»، بری پاورچین، دستمال سفره برایان برگر، مامان کارآگاه، رستوران تاپولینو، پیتزا با گوشت قلقلی، اتفاقی که قرار است بیفتد، بیشتر حد باحولی، فاجوعه در مرکز خرودمودِن، همه‌چیز ناواضح می‌شود، بری کلاهی، افتضاح‌ترین نقشه، پست‌کردن من به پارک اسکی، بری گوله‌برفی، بری طوطی، بی‌عرضه‌های نا_بانکی، بری مقوایی بریده‌شده، بوگندستان، افتضاح‌ترین نقشه ممکن، خانه‌ترسناکه، چطور مطورز، دار و دسته اِحول‌ها، آخرت نا_احولی، سرت به حلزون خودت باشد، ردپای چسبناک، این‌حلزون را ندیده‌اید؟، مثل مامی‌جون، جشن تولد دارِن، باران فرانکل.

چهارمین کتاب این‌مجموعه هم «بری بی‌عرضه و تعطیلات نکبتی» [Barry Loser and the holiday of doom] نام دارد که در ابتدای آن، به‌جای شخصیت‌های باحول، چیزهای باحول معرفی شده‌اند: سوزن ته‌گرد، دستمال توالت، دماغ بری، ماشین بستنی، لامپ، یک برش خیار، ماه موزی، یک لیوان آب، شب‌پره ترسناک، صورت بانکی (این‌مدلی‌اش)، جینو، مرغ دریایی و ترکه چوب.

در این‌جلد از مجموعه، وقتی مامان بری به او می‌گوید می‌تواند بهترین دوست‌هایش را به تعطیلات کاروانی‌شان دعوت کند، فکر کرد این‌ باحول‌ترین سفر عمرش می‌شود. اما کاملا در اشتباه بوده است.

لباس‌شنای صورتیِ تورتوری، پلانکتون، کاپشن کانگورویی، بانکی یک‌جای کارش می‌لنگد!، بانکی گوگولی مگولی، هاپوی بد، کلید برق بودار، پلانکتون، گوش گربه، فرانکی فنجان‌مُرده!، هنوز نرسیدیم؟، ماه موزی، صبح روز بعد، نیمکتِ بِرت، ساحل پلانکتون، بیرونِ پیتزا جینو،‌ داخل پیتزا جینو،‌ عینکِ مامان‌بزرگ‌جینو، آقای اسمش چی‌چی‌ بود، شارونلا وارد می‌شود، تِروایاتِرو، دستمال بوگندو، بَری ارزان!، نمایش حمله بوگندو، پیرمرد عجیب و غریب، صورت پنیرپیتزایی، چادر زرد مامان‌بزرگ، هاپوکوچولوهای مجانی، خانواده سه‌پا، بریِ بد، هاپوکوچولی کلمی، بدترین تعطیلات عمرم، باسنِ بانکی، چرچنگ چنگی، وووهوووو! اووووووووهووووووو!، خنده قطع‌شده، بهترین تعطیلات عمرم، عناوین بخش‌های این‌کتاب هستند.

جیم اسمیت در این‌کتاب، باحول‌ترین انتخاب‌کننده رنگ جلد برای کتاب‌های بچه‌ها در همه دنیاست.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

داشتم از حصار می‌رفتم بالا. همزمان هم می‌خواستم خودم را از شر یکی از بادگلوهای واقعا ناجورم خلاص کنم. نانسی و بانکی داشتند ریزریز می‌خندیدند.

یک‌راه خاکی مارپیچ از بین درخت‌ها رد می‌شد و تا ساحل ادامه پیدا می‌کرد. یک‌ترکه چوب برداشتم و به نیمکتی اشاره کردم.

گفتم: «اون نیمکت رو می‌بینید؟» نانسی و بانکی سر تکان دادند. گفتم: «توی پلانکتون یک میلیون تا از اونها هست. برای پیرها گذاشتن‌شون. چون هر پنج سانتی‌متر که راه می‌رن باید بشینن و استراحت کنن.»

بانکی دوید روی نیمکت نشست و گفت: «خیلی حوصله‌سربره!» بعد هم بادگلویی ول کرد که باعث شد نانسی به خنده بیفتد.

ترکه چوب را از وسط نصف کردم و گفتم: «نه‌خیر نیست!» این‌کار را وقتی می‌کنم که سگ کوچولویم حرفم را گوش نکند.

کتاب‌های این‌مجموعه با ۲۴۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۳ هزار تومان منتشر شده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...