تراژدی مهاجرت | سازندگی


ژنویو داما [Geneviève Damas] نویسنده بلژیکی با نخستین رمانش «اگر از رودخانه گذشتی» (2011) توانست دو جایزه معتبر ویکتور راسل و جایزه ادبی پنج قاره را برای غنابخشیدن به زبان فرانسه دریافت کند. «پاتریسیا» [Patricia] سومین رمان این نویسنده است که در سال 2017 منتشر شد و به‌تازگی با ترجمه محبوبه فهیم‌کلام از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.

ژنویو داما [Geneviève Damas] خلاصه کتاب معرفی پاتریسیا» [Patricia]

«پاتریسیا» داستان زنی را روایت می‌کند که عاشق یک مرد آفریقایی بدون پاسپورت به اسم ژان شده است. موانعِ قانونی و گذشته‌ احساسی، این عشق را به چالش می‌کشاند، عشقی که با وجود تمام این مسائل سر راهش، درحال رشدکردن است. تعهد قلبی که پاتریسیا به ژان دارد به صورت مستقیم بیان نمی‌شود، بلکه از طریق ونسا، دختر ژان که به‌طرز معجزه‌آسایی از آب‌هایی که مادر و خواهرش در آن غرق شده‌اند نجات پیدا کرده است، بازگو می‌شود. تراژدی‌ای که هزاران هزار مهاجر آن را تجربه کرده‌اند. پاتریسیا با قراردادن ونسا زیر بال‌وپر خود جلوی این سرنوشت شوم می‌ایستد.

«پاتریسیا» داستان سه شخصیت، سه صدا و سه سرنوشت است که باهم تلاقی پیدا می‌کنند. سه قهرمان داستان، یکی‌یکی، برداشت خود را از داستان برای مخاطب روایت می‌کنند و احساسات خود را به اشتراک می‌گذارند. ژان آن احساسی را که با پاتریسیا تجربه کرده است، بازگو می‌کند، همانطور پاتریسیا نسبت به ونسا و ونسا نسبت به پاتریسیا. در این مونولوگ‌ها، هر کدام از این سه قهرمان داستان، آنچه را که در آن زمان احساس می‌کرده است برای دیگری روایت می‌کند. هر کدام از آنها دقیقا همان چیزی را که آن زمان از ذهنش گذشته بود بازگو می‌کند، شک، بدخواهی، ترس، فداکاری و تلاش. سه راوی داستان، تمام آنچه را که نمی‌توانسته با صدای بلند بگوید به دیگری می‌گوید. این رمان است که به‌عنوان واسطه بین شخصیت‌ها عمل می‌کند و ناگفته‌ها را از صندوقچه‌ی دل آنها بیرون می‌کشد.

ژنویو داما با قراردادن همزمانی‌هایی که از کنار هم قراردادن مونولوگ‌ها به آنها می‌رسیم، و به لطف روند ادبی‌اش، به شیوه‌ای متقاعدکننده روابط پر از ابهامِ انسانی را ترسیم می‌کند. فقط در پایان داستان، زمانی که هر کدام از سه قهرمان داستان حرف‌های خودشان را می‌زنند، همه‌ آن وقایعی که آنها را به‌هم پیوند داده است، با وضوح بیشتر و تفاوت‌های ظریف بیشتر، آشکار می‌شوند. تا آخرین کلمه‌ کتاب، خواننده منتظر شنیدن ناگفته‌هایی است که هنوز بازگو نشده‌اند.

جملات کتاب روان هستند و داستان بدون هیچ تلاشی برای القای تصویر، در مقابل چشم‌های ما اتفاق می‌افتد. سبک داما سبکی سینمایی و بصری است. در اواسط رمان، درام جای خود را به جنبه‌های روزمرگی با اهمیت می‌دهد و همین موضوع به داستان جنبه‌ای واقع‌گرایانه می‌دهد. همین واقع‌گرایی یکی از جنبه‌های مثبت کتاب است و آن را شبیه به مستندی می‌کند از سرگذشت فاجعه‌انگیز مهاجرانی که در دریا جان خود را از دست داده‌اند. تنها در پایان داستان است که می‌دانیم واقعا چه اتفاقی برای خواهر و مادر ونسا افتاده است. فقط در پایان است که راویان داستان ناگفته‌هایشان را می‌گویند و فقط در پایان است که آخرین مقاومت‌ها برای سکوت‌کردن تسلیم می‌شوند. در پایان است که هرچه که در صفحات قبل با صبر و حوصله کاشته شده است، به ثمر می‌رسد.

بدون شک «پاتریسیا» داستانی زیبا از عشق و انسانیت است؛ کتابی ساده و کوتاه که صدای مهاجران بی‌نام و نشانی است که فریادشان هیچ‌وقت شنیده نشده است؛ رمانی پر از امید که به ما نشان می‌دهد در جهانی که ارزش‌های انسانی آن از دست رفته، می‌توانیم به شکل دیگر عمل کنیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...