رضا سید حسینی، مترجم زبان فرانسه، در سی ‌و ‌یکمین سالمرگ "آندره مالرو" از ترجمه جدید خود بر رمان "ضد خاطرات" خبر داد. وی یک روز پیش‌ از درگذشت مدیر انتشارات خوارزمی در سال جاری، برای انتشار مجدد این کتاب به او مراجعه کرده بود. اما همچنان این کتاب برای انتشار در نشر خوارزمی با مشکل روبروست.

رضا سید حسینی، مترجم زبان فرانسه، در گفت و گو با ایبنا گفت: «پیچیدگی اوضاع انتشارات خوارزمی مانع تجدید چاپ ترجمه‌های من بر آثار آندره مالرو شده است. انتشارات خوارزمی در سالهای اخیر از تجدید چاپ آثار بزرگ ناامید بود و امروزه پس از درگذشت حیدری (بنیانگذار و مدیر انتشارات خوارزمی که در شهریورماه امسال درگذشت)، این نابسامانی افزایش یافته است.»

وی که اولین مترجم  آثار مالرو در ایران است، در سی و یکمین سالمرگ این نویسنده تصریح کرد: مالرو خود تغییراتی را بر روی رمان «ضد خاطرات» انجام داده بود. من قصد داشتم این تغییرات را در ترجمه این رمان انجام دهم و ویرایش جدیدی از آن را برای انتشار عرضه کنم. دقیقا یک روز پیش از فوت حیدری با او تماس گرفتم و در مورد این تصمیم با او صحبت کردم. او حرفی به من زد که برای من شوک آور بود. گفت این کار را انجام بده، اما اگر خوارزمی هم نتوانست این کار را منتشر کند، می‌توانی آن را در اختیار انتشارات دیگری قرار بدهی.

سیدحسینی ادامه داد: به هر حال تغییراتی در روحیه حیدری ایجاد شده بود ولی من به احترام او حرفی نزدم و همچنان برای تشکیلات خوارزمی احترام قائلم. این مترجم تاکید کرد: تصمیم من برای بازبینی آثار مالرو جدی است. این آثار بزرگ باید با ویرایش جدید دوباره منتشر شوند.

این مترجم ادامه داد: «جا داشت خوارزمی این آثار را مجددا منتشر کند. امروز شاید خود ناشر چند جلدی از این کتاب‌ها را داشته باشد ، ولی علاقه مندان نمی‌توانند به راحتی به آنها دسترسی داشته باشند.»

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...