کلید شیشه‌ای [The Glass Key]. رمانی از دشیل همت1 (1894-1961)، نویسنده‌ی امریکایی که در 1931 انتشار یافت. این کتاب ما را به پشت صحنه‌های سیاست امریکایی می‌برد. نبرد شدیدی که گروه هِنری2 و گروه شَد اوروری3 در آستانه‌ی انتخابات، با هم دارند، گویای فساد و انحطاط‌هایی است که تسخیر قدرت به دنبال می‌آورد. حادثه در قمارخانه‌ی پل مِدوینگ4 شهردار کناررفته، پشتیبان سناتور رالف بنکرافت5 هنری، آغاز می‌شود.

خلاصه رمان کلید شیشه‌ای [The Glass Key].  دشیل همت

روز پیش از شام در خانه‌ی سناتور، نِد بومونت6 به دیدن او می‌آید و سعی می‌کند تا متقاعدش کند که جَنِت7 هنری، با قبول احتراماتش، به ریش وی می‌خندد و جز منافع پدرش در بندِ هیچ چیز دیگر نیست. شبِ همان روز، نِد بومونت، در برابر خانه‌ی سناتور، به جسد پسر او، تیلور8 هنری، برمی‌خورد. به مَدوینگ خبر می‌دهد و به پلیس تلفن می‌زند. دارودسته‌ی شَد اوروری که در قمارخانه‌ی خودشان سنگر گرفته‌اند، از این قتل بهره‌برداری می‌کنند؛ در صورتی‌که نِد بومونت این قتل را با ناپدیدشدنِ برنی دسپین9 دلال مسابقه‌های اسب‌دوانی که 3250 دلار از او دزدیده است، مربوط می‌داند.

نِد به دنبال بدهکارش رهسپار نیویورک می‌شود، پولش را پس می‌گیرد و در عین حال در تحقیقی که راجع به مرگ تیلور صورت می‌دهد، پیش می‌رود. اوپال10 مَدوینگ، دختر پل مَدوینگ، که معشوقه‌ی تیلور هنری بوده است، پدر خود را قاتل او می‌داند و برای آنکه انتقام بگیرد، به دارودسته‌ی شَد اوروری که روزنامه‌ی مزدوری به نام اَبزِرور11 در اختیار دارد، می‌پیوندد. نِد که به وضع رقت‌باری از چنگ دارودسته‌ی شد اوروری دررفته است، اطلاع می‌یابد که فار12 دادستان، از منازعه‌ای خبر دارد که به قرار معلوم در آن شبِ شام، در خانه‌ی سناتور، میان تیلور هنری و مَدوینگ روی داده است.

مدوینگ، تحت فشار نِد اقرار می‌کند. با این‌حال، توضیح او نِد را قانع نمی‌کند و او به یاری جَنِت، دختر سناتور، درصدد کشف حقیقت برمی‌آید. عامل مرگ خودِ سناتور بوده است که در اثنای وساطت میان دو مرد باعث سقوط پسرش به پیاده‌رو می‌شود و پسر که از بخت بد سرش به زمین پیاده‌رو می‌خورد، کشته می‌شود. و سناتور که برای اجتناب از بروز افتضاحی که به انتخاب مجددش لطمه می‌زند، جنازه‌ی پسرش را توی پیاده‌رو رها کرده، دنائتی نشان داده است که جَنِت بر او نمی‌بخشاد.

دشیل هَمِت با این داستانِ خود اثر افشاگرانه‌ای پدید آورده است. اقدام او به افشای «گانگستریسمِ»13 بسیار استادانه است و این کتاب که به سبکی خشک و عصبی نوشته شده است، شهادتی گران‌مایه و در عین حال، سرآغاز ادبیاتی است که با ظاهر «پلیسی» اخلاق و آداب امریکایی را به محاکمه می‌کشد.

عبدالله توکل. فرهنگ آثار. سروش

1. Dashiell Hammet 2. Henry 3. Shad O’Rory
4. Paul Madving 5. Ralph Bancroft 6. Ned Beaumont
7. Janet 8. Taylor 9. Bernie Despain 10. Opal
11. Observer 12. Farr 13. gangstérism

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...