«سفر مِگره» نوشته ژرژ سیمنون با ترجمه عباس آگاهی به عنوان بیستمین عنوان از رمان‌های پلیسی و معمایی «مجموعه نقاب» توسط انتشارات جهان کتاب منتشر شد.

به گزارش خبرآنلاین، شخصیت سربازرس مگره که در رمان‌های دیگر سیمنون با طبقات مختلف جامعه فرانسه از جمله طبقه مرفهین، بروژاواها و فقرا روبرو بوده است، در «سفر مِگره» که در 8 فصل تنظیم شده نویسنده روحیات گونه‌ای از مردم فرانسه را تصویر می‌کند که به این هتل های اشرافی و مجلل رفت و آمد دارند و از پرداختن به کوچک‌ترین کارهای شخصی‌ خود عاجزند.

سربازس مِگره برای حل معماهایی که با آن‌ها روبرو می‌شود، با حوصله و خونسردی خاص خود، ابتدا می‌کوشد حال و هوای فضای وقوع حادثه را برای خود ملموس کند و سپس روحیات و ذهن شخصیت‌های ماجرا را کند و کاو می‌کند تا کلید حل معما را پیدا کند. این کارآگاه مشهور فرانسوی با جمع کردن تمامی مدارک و شواهد و به کمک بازرسانی که رهبری‌شان را به عهده دارد، نتیجه‌گیری نهایی را انجام می‌دهد و متهم اصلی را به دام می‌اندازد.

«دلواپسی‌های مگره، مگره از خود دفاع می‌کند، تردید مگره، شکیبایی مگره و مگره و سایه پشت پنجره» کتاب‌هایی هستند که جهان کتاب پیش از این با ترجمه عباس آگاهی در قالب مجموعه رمان‌های پلیسی نقاب منتشر کرده است.

ژرژ ژوزف کریستین سیمنون، یکی از نویسندگان رمان‌های پلیسی و جاسوسی است که در سال 1903 در بلژیک متولد شد و در سال 1989 در سوئیس درگذشت. وی یکی از پرکارترین نویسندگان قرن بیستم است که در سال 2005 از طرف دولت بلژیک، لقب بزرگ‌ترین بلژیکی را دریافت کرد. عمده شهرت سیمنون به دلیل انتشار 75 رمان و 28 داستان کوتاهی است که کمیسر یا سربازرس مگره شخصیت محوری آن‌هاست.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دو اتومبیل پر از گزارشگر و عکاس، پشت سر ماشین او راه افتادند. همچنان بدخلق بود. سعی کرد در گوشه صندلی چرتی بزند، در حالی که گه‌گاه نگاهی به تاکستان‌های خیس و به سطوح خاکستری دریاچه‌ای انداخت که از میان درخت‌ها دیده می‌شد. آن‌چه بیش از همه عصبانی‌اش می‌کرد این احساس بود که اعمال و رفتار او را دیگران مشخص کرده‌اند. او به لوزان نمی‌آمد چون تصمیم به آمدن گرفته بود، بلکه به این علت که برایش خواهی‌نخواهی مسیری مشخص کرده بودند که به این شهر منتهی می‌شد. تاکسی جلوی ستون‌های لوزان ـ پالاس متوقف شد. عکاس‌ها عکس می‌گرفتند و از او سوال‌هایی پرسیده می‌شد. دربان هتل کمک‌اش کرد تا از میان آن‌ها راهی باز کند.

در داخل هم همان‌‌ حال و هوای هتل ژرژ پنجم یا هتل دوپاری برقرار بود، انگار افرادی که سفر می‌کردند دلشان نمی‌خواست تغییر محیط بدهند. شاید در این‌جا با متصدی پذیرشی ملبس به لباس مشکی رسمی با یراق‌های طلایی، جو هتل جدی‌تر و سنگین‌تر می‌نمود. او هم مثل دیگران به پنج یا شش زبان صحبت می‌کرد و تنها تفاوتی که احساس می‌شد این بود که فرانسه را با لهجه آلمانی مختصری حرف می‌زند.
ـ خانم کنتس پالمی‌یری این‌جا هستند؟
ـ بله، جناب آقای سربازرس. شماره 204، طبق معمول.
در صندلی‌های راحتی سرسرای هتل، یک خانواده هندی انتظار، خدا می‌داند چه چیزی را می‌کشیدند،‌ زنی با یک ساری طلایی و سه کودک با چشم‌های درشت و سیاه که شگفت‌زده نگاه می‌کردند. ساعت هنوز کاملا ده صبح نشده بود.

ـ حدس می‌زنم که ایشون هنوز بیدار نشدند؟
ـ نیم ساعت می‌شه که برای صبحانه‌شون زنگ زدند. مایلید بهشون اطلاع بدم که این‌جا تشریف دارید؟ فکر می‌کنم ایشون منتظرتون هستند.
ـ آیا اطلاع دارید که به ایشون تلفنی شده یا خودشون به کسی زنگ زده‌اند؟
ـ بهتره از تلفنچی بپرسید... هانس... جناب سربازرس رو به تلفن‌خونه راهنمایی کن...

تلفن‌خانه در انتهای یک راهرو، پشت پذیرش هتل بود. سه زن، پهلو به پهلو با فیش‌ها مشغول بودند...»

این رمان با قیمت 4 هزار تومان منتشر شده است. از این مجموعه خواندنی تا کنون آثاری چون «زود برو دیر برگرد، زنی که دیگر نبود، سرگیجه، چهره های تاریکی، جاسوسی که از سردسیر آمد، تلفن به مرد مُرده، آخر خط و...» منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...