از زمانی که به‌ دنیا می‌آییم، شخصیتِ دیکتاتورِ درونِ ما نیز نطفه ‌می‌بندد؛ با دیدن شخصیتِ قدرتمندِ پدر. از خانه که بیرون می‌زنیم، شخصیتِ دیکتاتورِ پدر، در هیاتِ معلم، پدر مقدس و کمی بعد حاکم کشور نقش می‌بندد. همه ما در این مسیرِ دیکتاتورشدن بزرگ می‌شویم و همین موجب می‌شود که درون همه ما یک «مکبث» خوابیده باشد که به وقتش بیرون می‌زند. از آدولف هیتلر که می‌خواست نقاش شود، اما سرنوشت او را به یکی از چهره‌های خون‌ریزِ قرن تبدیل کرد تا جوزف استالین رهبر شوروی و دیگر رهبران معاصر در کشورهایی مثل روسیه، چین، ترکیه، سوریه، کره شمالی، بلاروس، و بسیاری دیگر...

اولیویه گز [Olivier Guez] خلاصه کتاب قرن دیکتاتورها» [Le siècle des dictateurs]

اولیویه گز [Olivier Guez] در کتاب «قرن دیکتاتورها» [Le siècle des dictateurs] (ترجمه ابوالفضل اله‌دادی، نشر ققنوس) پرده‌ها را از روی چهره‌ دیکتاتوری مدرن برمی‌دارد. در نظر او دیکتاتورها از زمانِ حضور قبایل و خانواده‌ها وجود داشته‌اند، یعنی رهبرانی کاریزماتیک که قدرت را به دست می‌گرفتند. به عبارتی، دیکتاتوری در تاریخ و طبیعت انسان ذاتی است، اما در قرن بیستم این پدیده ابعادی کاملا بی‌سابقه به خود می‌گیرد. یعنی در دلِ هرج‌ومرج، دیکتاتوری متولد می‌شود. به همین ترتیب، این هرج‌ومرج است که قرن بیستم را رقم زد و به افراد اجازه داد تا با پیشینه‌ای بسیار دور از ابعاد قدرت، از تخطی‌ها استفاده کرده و در قدرت مستقر شوند. اولیویه گِز می‌گوید این امر، ناشی از ناپدیدشدنِ امپراتوری‌های بزرگ قاره اروپا است. به‌زعم او در پی این هرج‌ومرج اولین دیکتاتوری‌ها بیرون می‌آیند: بلشویک‌ها، لنین، استالین، فاشیست‌ها، موسولینی و هیتلر.

دیکتاتورها چه کسانی هستند؟ در اندیشه اولیویه گِز دیکتاتورها همه مرد هستند، به همین دلیل زنان به دور از صحنه سیاسی می‌باشند. حتی آنها نمی‌توانستند برای مدت‌زمانی طولانی رأی بدهند؛ بنابراین مردانِ دیکتاتور دارای ویژگی‌های مشترک هستند: آنها خیلی بلند نیستند، بسیاری از آنها کمتر از 1متر و 70 هستند. آنها یا از زمینه‌های بسیار محروم یا از خرده‌بورژوازی می‌آیند؛ بنابراین باید انتقام اجتماعیِ خود را بگیرند. به طور مثال صدام‌حسین فرزندی بی‌پدر است که در دهکده‌ای فقیر متولد شد و با لجن‌کردن آب، این مبهم‌بودنِ ریشه‌ها را از خود دور می‌کرد. در منشِ دیکتاتورها هفته‌های اول قدرت بسیار مهم است: شما باید تأثیرِ خود را بگذارید، تأثیرِ خود را ایجاد کنید، باید ترس ایجاد کنید، همه اشکال مخالفت را از بین ببرید و رسانه‌ها را همسو کنید. بنابر عقیده گِز، ما باید متحیر شویم، ما باید نشان دهیم که بین هرج‌ومرجِ قبلی، و آینده روشنی که دیکتاتور وعده می‌دهد گسستی وجود دارد. دیکتاتور با یک قافیه خاص به قدرت می‌رسد و در روند اجرای روش‌های خاص خود ذره‌ای دریغ نمی‌کند.

از نظر اولیویه گِز، پس از جنگ جهانی اول، ابرقدرت‌ها اعم از پیروز و مغلوب احساس کردند که فریب خورده‌اند؛ بنابراین ما شاهد مجموعه‌ای از بحران‌های سیاسی خواهیم بود که رژیم‌های استبدادی، حتی توتالیتر را به دنیا آوردند. این در سال 1917، با اولین انقلاب و به‌ویژه انقلاب لنینیست، که اولین رژیم دیکتاتوری قرن 20 است، آغاز می‌شود. سپس شاهد روی کارآمدن فاشیست‌ها در ایتالیا در سال 1922 هستیم. ایتالیایی‌ها احساس فریب‌خوردن از متحدان و حاکمان خود را در ذهن داشتند. میان خشونت، بحران‌هایی بین چپ و راست افراطی، یک شخص کاریزماتیک فرامی‌رسد که قول می‌دهد صلح و نظم را برقرار کند: یعنی موسولینی. در شرایط بحرانی، مردم همیشه با یک راه‌حل قدرتمند وسوسه می‌شوند. ما امروز می‌توانیم آن را به وضوح ببینیم. اولیویه گِز می‌گوید: «جمعیت گاهی اوقات، مسئولیت عظیمی در برقراریِ این دیکتاتوری‌‌ها داشت.» امری که در جهان امروز نیز در خاورمیانه و کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی شاهدش هستیم.

در بازی غول‌پیکر شطرنج از ویرانه‌های استعمار، مردان نیرومندی ظهور کردند که با تأیید دو ابرقدرت، یعنی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، امپراتوری‌هایی در اروپا ایجاد ‌کردند. در دوران جنگ سرد، شما باید یک پدرخوانده انتخاب کنید، برخی اتحاد جماهیر شوروی را انتخاب می‌کردند، و برخی دیگر ایالات متحده آمریکا. یا اینکه دو قدرت برای آنها انتخاب خواهند کرد؛ امری که همچنان با اضافه‌شدن چین، در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی شاهدش هستیم.

دیکتاتور بر اساس تفکر اولیویه گِز، مشابه نویسنده داستان عمل می‌کند. او برای اینکه داستان خود را باور کند از ترفندهای خاصی استفاده می‌کند: دروغ دائمی و تغییر معنای کلمات؛ او آزادی و صلح را نیز به ضدخودش تبدیل می‌کند تا بتواند در هیاتِ «برادر بزرگ» به‌تعبیر جورج اورول در «1984»، تنها صدای خودش را به جامعه تحمیل کند- صدای مرگ را.

آرمان امروز

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...