آریامن احمدی | آرمان امروز


بیش از یک قرن از تصویب کنوانسیون برن [Berne Convention] که به کنوانسیون حق مالکیت آثار هنری ادبی معروف است، می‌گذرد. تاکنون 186 کشور به این کنوانسیون پیوسته‌اند، اما هنوز نامی از ایران در جمع این کشورها نیست. نام ایران در کنار کشورهایی چون سومالی، عراق، کره شمالی، اوگاندا، کامبوج، مالدیو، و چند کشور کوچک دیگر قرار دارد. بعد از 114 سال، همچنان ما در ایران با این پرسش مواجه هستیم، که آیا باید به این کنوانسیون بپیوندیم؟ پاسخ این پرسش را در گفت‌وگو با دو نسل از مترجمان ایرانی- محمود حسینی‌زاد و اصغر نوری به بحث گذاشته‌ایم تا مزایا و معایب پیوستن به قانون کپی‌رایت را بررسی کنیم:

 کنوانسیون برن [Berne Convention]

نخستین‌بار همایش مالکیت ادبی پس از انقلاب، در مهرماه 97، تحت‌عنوان «حق مالکیت ادبی؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها» از سوی انجمن داستان‌نویسان تهران با حضور امیرحسن چهلتن، حسین سناپور، مهشید میرمعزی، جواد مجابی، علی‌اصغر سیدآبادی، آبتین گلکار، رضا هاشمی‌نژاد و محمود صادقی در قمصر کاشان برگزار شد. پیش از انقلاب نیز، در سال 55-56 با حضور ایرج افشار، کریم امامی، احسان نراقی و نجف دریابندری دراین‌باره بحث و گفت‌وگو شده بود که بی‌فرجام مانده بود. از گذرِ این‌همه سال، همچنان کپی‌رایت یکی از اصلی‌ترین موضوعات نشر ایران است که مخالفان و موافقان بسیاری دارد.

محمود حسینی‌زاد (متولد 1335) مترجم و داستان‌نویس که تاکنون بیش از سی اثر تالیف و ترجمه از او منتشر شده، صحبت از کپی‌رایت در این روزهای ایران را، بیشتر به «شوخی» شبیه می‌داند و با اذعان بر این نکته که «کپی‌رایت هیچ تاثیری در این بلبشوی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ندارد»، به «آرمان امروز» می‌گوید: «شاید در چند سال پیش، می‌شد موقع نمایشگاه کتاب پرسید که کپی‌رایت خوب است یا نه؟ ولی با وجود تورم و گرانی‌های افسارگسیخته، آن‌هم در روزهایی که مردم خسته و جان به لب‌‌رسیده خواهانِ بازگشتِ کرامتِ انسانی‌شان هستند، صحبت از کپی‌رایت بیشتر شبیه شوخی است. فعلا بدون کپی‌رایت کار کنیم و چرخه ترجمه آثار غیرفارسی را پیش ببریم، دولت اگر بخواهد برای ملت کاری کند، معاهدات بین‌المللیِ مهم‌تری برای امضا هست تا معاهده کپی‌رایت.»

این مترجم زبان آلمانی که ترجمه آثارِ برتولت برشت، فردریش دورنمات، یودیت هرمان، و پتر اشتام را در کارنامه خود دارد و برخی از آن‌ها را با رعایت کپی‌رایت به فارسی ترجمه شده است، موضوعِ کپی‌رایت در ایران را با دو مثالِ تاریخیِ شرقی و غربی یادآور می‌شود: «یکی این بیت در تعزیه زینب خواهر حسین پیشوای سوم شیعیان: من از بهرِ حسین در اضطرابم/ تو از عباس می‌گویی جوابم؛ و دیگری آن شایعه‌ که از انقلاب فرانسه نقل می‌شود: ملکه فرانسه در مقابل مردمی که جلوی کاخ ورسای جمع شده‌ بودند و می‌گفتند نان نیست، گفت بروید کیک بخورید. وضع ما، نه‌تنها در این هفت ماه اعتراضات سراسری، که در سال‌های اخیر نیز، همین است، شبیه همین دو مثال. در مملکتی که تیراژ چاپ اول کتاب از پنج و‌ شش هزار می‌رسد به سی‌صد تا هزار نسخه، در مملکتی که قیمت کتاب از ۵ و ۱۰ تومان می‌رسد به ۳۰ و ۱۰۰و ۵۰۰ هزار تومان، در مملکتی که ناشران از یک زیرپله و یک اتاق زیرشیروانی شروع می‌کنند و چند سال بعد با وجود سانسور و گرانی کاغذ و تیراژ اندک، پاساژ می‌زنند و چندین کتاب‌فروشی، صحبت از کپی‌رایت، از حیضِ انقضا خارج می‌شود.»

حسینی‌زاد، که در رمان «بیست زخم کاری»اش از «مکبث»ِ شکسپیر وام می‌گیرد تا نگاهِ انتقادی خود را به وضعیت موجود داشته باشد، می‌پرسد در مملکتی که یکی از شاخص‌های مهمش، مدام بدترشدن است؛ چه از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ارتباط جمعی، صحبت از کپی‌رایت ایدآلیستی به نظر نمی‌رسد؟ و بعد خود پاسخ می‌دهد: «در مملکتی که تا همین ده و بیست سال پیش صدمیلیون دلار اختلاس عظیمی به شمار می‌رفت، اما الان در اختلاس‌ها و دزدی‌های علنی، سه و چهار و پنج میلیارد دلار هیچ مساله‌ای نیست، و هیچ‌کس اعتنا نمی‌کند و حتی توصیه می‌شود که پی‌اش را نگیرید، دیگر نمی‌شود از کپی‌رایت صحبت کرد. در جایی که اگر شما کوچک‌ترین نقدی کنید با شما برخورد می‌شود، ولی اگر چند میلیارد اختلاس کنید امکان پیگری ندارد، صحبت‌کردن از کپی‌رایت، مسخره به نظر می‌رسد.»

حسینی زاد

این مترجم که برخی از آثار تالیف یا ترجمه‌اش به فیلم، سریال، و تئاتر تبدیل شده است و به گفته خودش نه از او اجازه‌ای گرفته‌اند، و‌ نه مشورتی و تنها کاری که کرده‌اند، مثله‌کردن متن بوده، می‌گوید، در این شرایط صحبت از اینکه چرا با ناشر آمریکایی یا اروپایی، قرارداد کپی‌رایت نمی‌بندیم، بی‌مایه است. او با تاکید بر «بلبشوی سیاسی، اجتماعی، فرهنگیِ کشور» می‌افزاید: «اجازه بدهید مترجم‌ها چند ده یا چند صد دلارِ کپی‌رایت را بخورند! بگذارید بدون کپی‌رایت کتاب‌ها ترجمه شوند، چون نه خواننده‌ای خواهد داشت و نه تیراز چندانی هست. این کار فقط باعث می‌شود که این چرخه بچرخد. این‌ها نه دزدی به حساب می‌آید و‌ نه تاثیری دارد در بالابردنِ این مصیبت‌ها و این سطحِ فرهنگی که ما الان داریم.»

در این میان کم نیستند مترجمان و نویسندگانی که موافقِ پیوستنِ ایران به کنوانسیون برن هستند. آبتین گلکار، زینب یونسی، امیرحسن چهلتن، جواد مجابی، و علی‌اصغر سیدآبادی از جمله این افراد هستند. حسین سناپور از مطرح‌ترین نویسندگان معاصر ایران که از موافقان سرسخت پیوستن ایران به کنوانسیون برن است، در همایش مالکیت ادبی، با اشاره به اینکه پیوستن و نپیوستن به قراردادهای جهانی حرفه‌ای‌ بودن یا نبودن ما را به نمایش می‌گذارد، اظهار داشت: «پیش از انقلاب، یکی از دلایل مخالفت با پیوستن به کنوانسیون برن، روشنفکران بودند و تاثیر منفی روی این مساله گذاشتند. البته در آن دوران نشر ما چندان وسعت پیدا نکرده بود و ترجمه هم آنقدر زیاد نبود. در آن زمان نویسندگانی مانند شاملو و ساعدی و… مشکلی در برخورد با ناشران نداشتند و با این حجم از نقض قانون‌ها روبه‌رو نشده بودند. مواردی مانند کتاب‌های صوتی و الکترونیکی هم وجود نداشت. اما امروز این حساسیت به دلیل امکاناتی مانند اینترنت بیشتر شده.

امروز اگر به کتابفروشی‌های کوچک بروید، بسیاری از کتاب‌های فارسی را پیدا نمی‌کنید، چون قفسه‌های آنها جا ندارد و بخش زیادی را به ترجمه‌ها اختصاص داده‌اند. کتابفروشی‌های ما نیز جوابگوی این تعداد عناوین منتشرشده نیستند. ۸۰ هزار عنوان کتاب در سال‌های اخیر منتشر شده و ما این تعداد خواننده برای این کتاب‌ها نداریم. اگرچه کپی‌رایت سختی‌هایی دارد، اما تعداد عنوان‌های کتاب را کم می‌کند. کاهش تیراژ کتاب‌ها هم به دلیل زیادبودن عناوین است. مگر یک خواننده در یک هفته چند کتاب می‌تواند بخرد یا بخواند؟ با همه اینها جنبه اخلاقی پیوستن به این معاهده از همه مهم‌تر است. ضمن اینکه به‌شدت به نفع مولفان و ناشران و مترجمان حرفه‌ای هم هست. درنتیجه تعداد ناشران نیز محدود خواهد شد. از طرفی به آن معنا انحصار ایجاد نمی‌کند و همان ناشران اندک پولدارتر می‌شوند و کتاب‌های با کیفیت‌تری منتشر می‌شود.» بیش از نویسندگان، این مترجمان ایرانی هستند که به‌طور مستقیم با کپی‌رایت سروکار دارند؛ چراکه بیشترین ضربه اقتصادی را مترجمان می‌خورند.

اصغر نوری (متولد 1359) از مترجمان نسل جدید ایران که بیش از بیست عنوان کتاب از زبان فرانسه با رعایت قانون کپی‌رایت از او منتشر شده، پیوستن به کنوانسیون برن را «راه‌گشا» می‌داند و تاکید می‌کند: «اگر عضو قانون کپی‌رایت شویم، انگار عضو شبکه جهانی تولید و انتشار آثار هنری و ادبی می‌شویم. حُسن اولش همین است. در حوزه کتاب، حُسن اصلی‌اش این است که دست ناشرها و مترجم‌های جعلی کوتاه می‌شود. ناشر خارجی برای چاپ یک اثر در ایران، فقط می‌تواند با یک ناشر و یک مترجم قرارداد ببندد، پس آن ناشر و مترجم باید اصیل و حرفه‌ای باشند، نه هر از راه‌رسیده‌ای که فقط دنبال پول و شهرت است. عضوشدن در قانون کپی‌رایت باعث می‌شود کیفیت ترجمه‌ها بالاتر برود و راه دزدی ترجمه بسته شود.»

اصغر نوری

مترجم سه‌گانه دوقولوها (شاهکار آگوتا کریستوف، نویسنده مجارستانی که به فرانسه می‌نویسند) پیوستن به قانون کپی‌رایت «سراسر حُسن» می‌داند، اما در شرایط فعلی ایران، آن را دارای دو مشکل اساسی می‌داند، یکی «تحریم، که موجب می‌شود بانک‌های خارجی و ایرانی نتوانند باهم کار کنند» و دیگری «اختلاف شدید ارزش ریال و پول‌های خارجی.» او در همین زمینه می‌افزاید: «راهش این است که ناشر خارجی را متقاعد کرد که قیمت خرید حقوق ترجمه را پایین بیاورد. درواقع باید قبول کند که با ایران ارزان‌تر حساب کند؛ در غیر این صورت یا ناشر ایرانی اصلا نمی‌تواند مبلغ حق ترجمه را پرداخت کند یا اگر پرداخت کند، قیمت آن کتاب در ایران خیلی گران می‌شود و مخاطب نمی‌تواند بخرد. راحل دیگرش این است که توافقی پیش بروند؛ چون از نظر ناشر و نویسنده خارجی، ترجمه کتابی بدون کپی‌رایت، دزدی به حساب می‌آید؛ بنابراین باید اطلاع داد تا از زهرِ دزدی گرفته شود.»

اصغر نوری که خود با برخی از نویسنده‌های فرانسوی از جمله ژوئل اگلوف و ژان پل دوبوآ، برای ترجمه آثارشان دیدار و گفت‌وگو داشته است، درباره امکاناتی که کپی‌رایت به مترجم و ناشر ایرانی می‌دهد، می‌گوید: «ناشر و مترجم می‌توانند به‌راحتی در نمایشگاه‌های کتاب و میزگردها و سمینارهای ادبی شرکت کنند. مترجم می‌تواند از بورس‌های اقامت مترجمان استفاده کند و ناشر می‌تواند از کمک‌هزینه‌های چاپ کتاب بهره‌مند شود.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...