کتاب «اکولوژی و محیط زیست خودمونی» نوشته نصرت الله صفائیان به‌تازگی توسط انتشارات معین به چاپ سوم رسید.

اکولوژی و محیط زیست خودمونی نصرت الله صفائیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نصرت‌الله صفائیان نویسنده این‌کتاب، پژوهشگر و استاد دانشگاه مازندران است. او در این‌کتاب سعی کرده با زبان ساده و طنز، مخاطبش را با اکولوژی (بوم‌شناسی) و دیدگاه‌های اکولوژیست‌ها آشنا کند. او می‌گوید: «اگر می‌خواهید یک جرعه آب خوش از گلویتان پایین نرود اکولوژیست و حامی محیط زیست شوید. با همان نگاه اول به لیوان آب، به جای دیدن آسمان بدینگونه که سهراب سپهری سروده است: "در گشودم،/ قسمتی از آسمان/ افتاد در لیوان آب من" تصویری از بیابان که روزگارانی جنگل یا مرتع بوده و یا سیل و سیلاب در لیوان آبتان خواهد افتاد و شاید هم ذهنتان برود سراغ آلودگی آب، آنهم نه با کودهای شیمیایی و سموم سرطان‌زا، بلکه با رادیواکتیویته.»

وی در فصل اول کتاب، به‌طور مفصل اکولوژیست‌ها را با زبان طنز، نکوهش می‌کند اما در ۵ فصل بعدی، خود را در قامت یک اکولوژیست مبارز نشان می‌دهد که این‌علم را به عموم مخاطبان منتقل می‌کند

نویسنده این‌کتاب در ابتدای بحث خود، به مخاطبش می‌گوید:

«نصیحت مرا گوش کنید اگر می‌خواهید از کوه، تالاب، دیدن پرنده‌ها، رودخانه‌ها و ماهیانش و به خصوص خوردن میوه‌ها و غذاها و .... لذت ببرید، دور اکولوژی و علاقه به محیط‌زیست را خط بکشید. اگر اکولوژیست یا هوادار محیط زیست باشید، همه جا کوهی از زباله و آلودگی خواهید دید و بجای شنیدن آواز خوش پرندگان در طبیعت صدای خش خش پلاستیک‌ها غصه‌تان خواهد داد و تجسم رگه‌های سم‌های سرطان‌زا، زیر پوست رنگ‌های دلبرانه میوه‌ها و سبزی‌ها، زجرتان خواهد داد. اگر می‌خواهید قیافه نگران یا اخموی شما را نبینند، اگر می‌خواهید فریاد و ناسزاهای شما را وقتی آدم‌های به ظاهر شیک آشغال‌هایشان را در خیابان، رودخانه و ... می‌ریزند و یا کوچه و در و دیوار را با آب می‌شویند، نشنوند، خلاصه کلام اگر می‌خواهید به شما مثل یک آدم متحجر نادان، غرغرو، ضد مردم و بدبین که مخالف توسعه و راه اندازی کارخانجات و شکوفایی کشاورزی و صنعت است نگاه نشود توصیه می‌کنم بگذارید وجدان اکولوژیک شما همچنان در خواب بماند، بیدارش نکنید که کار دستتان می‌دهد. علم اکولوژی را رها کنید و به اکونومی بیندیشید! جالب است که هر دو آن‌ها از یک ریشه یونانی "اویکوس" به معنای "خانه" مشتق شده‌اند. یکی به طبیعی بودن و سرسبزی خانه عشق می‌ورزد و دیگری به درآمد و چراغانی آن.»

چاپ سوم این‌کتاب با ۲۷۲ صفحه و قیمت ۹۷ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...