دیکتاتورها از مقوله‌ی «توطئه جهانی» به عنوان یک سلاح استفاده می‌کنند. فاشیست‌های ایتالیا براساس یک توطئه جهانی می‌گفتند که انگلیسی‌ها و سرمایه‌داران علیه آنها توطئه‌چینی می‌کنند. هیتلر هم همینطور بود. برلوسکونی هم تمام دوران تبلیغات انتخاباتی‌اش را صرف صحبت درمورد توطئه مضاعف قضات و کمونیست‌ها کرد... یکی از ویژگی‌های اصلی زبان انسان امکان دروغگویی است. سگ دروغ نمی‌گوید. وقتی واق واق می‌کند، یعنی چیزی آن بیرون هست.


حسین عیدی‌زاده | خبرآنلاین


اومبرتو اکو، نویسنده «نام گل سرخ» معتقد است مردم دیگر حوصله چیزهای ساده را ندارند و دروغ گفتن کاری انسانی است. به گزارش خبرآنلاین، اومبرتو اکو در بخشی از تور 20 روزه معرفی کتاب جدیدش به نام «گورستان پراگ» به بریتانیا رفته است، شهری که می‌گوید دیگر آن را «به جا» نمی‌آورد. او که فیلسوف، نشانه‌شناس، رمان‌نویس، کتاب‌دوست و متفکر است می‌گوید «عذابم به پایان رسیده.» اکو ژانویه امسال 80 ساله می‌شود و با توجه به این عذاب «خوب مانده است!» این روزها برای نشستن کمی مشکل دارد اما همچنان سرزنده و شاداب است و موقع گفت‌وگو سیگاری در دهانش می‌جنبد.
 
او هشت سال پیش کشیدن سیگار را ترک کرد؛ اما هنوز هم یکی از آنها را گوشه دهانش می‌گذارد با این امید که کمی نیکوتین وارد بدنش شود. صدایش بلند است و انگلیسی را غیرمتعارف حرف می‌زند. گاهی به این دلیل که اصطلاحات مرا متوجه نمی‌شود گفت‌وگو متوقف می‌شود. وقتی می‌گویم برخی منتقدان معتقد هستند «گورستان پراگ» بازگشت به فرم است، متوجه حرفم نمی‌شود چون به نظر او فرم یک مهارت است نه عبارتی ادبی.
 
به هر حال ما دعوا می‌کنیم. فیلی که حالا در اتاق کوچک ما گیر افتاده است کتاب جدید اوست که نه بازگشتی به فرم است نه ادبی است و نه جلوه‌گاه مهارت. ماجرای کتاب در نیمه دوم قرن نوزدهم می‌گذرد و داستان سیمون سیمونینی، جاعل، قاتل و شروری است که ردپایش در تمامی اتفاقات مهم آن دوران دیده می‌شود.
 
اتفاقات تاریخی مثل اتحاد ایتالیا، جنگ فرانسه و پروس، کمون پاریس و ماجرای دریفوس است که زمینه یک فرصت کتاب‌خوانی را هرچند دشوار (در زبان انگلیسی) فراهم می‌کند و البته ممکن است خواندن کتاب به زبان اصلی ایتالیایی دشوار نباشد.
 
کتاب بازگشت به فرم باشد یا نباشد، مطمئنا بازگشت اکو به موضوع موردعلاقه‌اش است: توطئه. سیمونینی کسی است که کتابچه‌ای توطئه‌آمیز در اوایل قرن بیستم نوشت، کتابی که چاپش در روسیه بسیاری را گمراه کرد. کتابچه‌ای که هیتلر بارها به آن اشاره کرده است، و این کتاب توطئه‌آمیز سراسر دروغ است.
 

 اکو

توطئه یکی از مضامین محبوب اکو بوده است، رمان دومش «آونگ فوکو» بر پایه یک توطئه بنا شده است. خودش می‌گوید: «به عنوان یک استاد دانشگاه من شیفته فلسفه زبان یا نشانه‌شناسی یا هرچه دوست دارید نامش را بگذارید هستم، یکی از ویژگی‌های اصلی زبان انسان امکان دروغگویی است. سگ دروغ نمی‌گوید. وقتی واق واق می‌کند، یعنی چیزی آن بیرون هست.»
 
حیوانات دروغ نمی‌گویند اما انسان‌ها چرا. «فاصله دروغ تا جعل خیلی زیاد نیست، من مقالات علمی و فنی درمورد منطق جعل و تاثیر آن بر تاریخ نوشته‌ام. معروف‌ترین و خطرناک‌ترین این جعل‌ها «تفاهم‌نامه‌ها» هستند.»
 
اکو می‌گوید این توطئه‌ها نیستند که او را مجذوب می‌کنند بلکه ترسی که پدیدارشدن آنها را موجب می‌شوند برای او جالب هستند. «توطئه‌های بسیار کمی در تاریخ هست و از اغلب آنها هم پرده برداشته شده است. اما وحشت از توطئه جهانی بسیار قدرتمند است، چراکه جاودان است. وسوسه روانی نوع انسان است. کارل پوپر مقاله زیبایی در این مورد نوشت و در آن گفته بود این وحشت با هومر شروع شد. تمام آنچه در ماجرای تروآ رخ می‌دهد یک روز قبل در بارگاه خدایان توطئه‌چینی شده بود. از این طریق می‌شود دیگر احساس مسئولیت نکرد.»
 
این فیلسوف ادامه می‌دهد: «به همین دلیل است که دیکتاتورها از مقوله توطئه جهانی به عنوان یک سلاح استفاده می‌کنند. من تا 10 سالگی در مدرسه فاشیست‌ها تحصیل کردم و آنها براساس یک توطئه جهانی جلو می‌رفتند که شما انگلیسی‌ها و سرمایه‌داران علیه ما ایتالیایی‌ها توطئه‌چینی می‌کنید. هیتلر هم همینطور بود. برلوسکونی هم تمام دوران تبلیغات انتخاباتی‌اش را صرف صحبت درمورد توطئه مضاعف قضات و کمونیست‌ها کرد. دیگر کمونیستی وجود ندارد، حتی اگر با چراغ به جستجوی‌شان بروی، اما برلوسکونی می‌گفت آنها منتظر هستند قدرت را به دست بگیرند.»
 
اکو در ادامه می‌گوید: «برلوسکونی در ارتباط برقرار کردن نابغه است وگرنه هیچ وقت ثروتمند نمی‌شد. از همان ابتدا هدفش را مشخص کرد؛ هدفش افراد میانسالی هستند که تلویزیون نگاه می‌کنند. جوانان تلویزیون نگاه نمی‌کنند؛ آنها با اینترنت سروکار دارند. افرادی که برلوسکونی را حمایت می‌کنند پنجاه، شصت ساله‌ هستند که در این کشورِ سالخوردگان، نیروی انتخاباتی قدرتمندی هستند.»
 

معرفی کتاب نقد کتاب خرید کتاب دانلود کتاب زندگی نامه بیوگرافی
روی جلد کتاب «گورستان پراگ»
 
چطور کشوری با تفکر و هنری غنی مثل ایتالیا یک دلقک را انتخاب کرد؟ این نویسنده و متفکر می‌گوید: «برلوسکونی کاملا ضدروشنفکر بود. و افتخار می‌کرد که 20 سال است یک رمان هم نخوانده. ترس از روشنفکران به عنوان قدرتی منتقد وجود داشت و از این نظر برخوردی میان روشنفکران و برلوسکونی پدید آمد. اما ایتالیا یک کشور روشنفکر نیست. در متروهای توکیو همه در حال خواندن هستند ولی در ایتالیا چنین نیست. ایتالیا را با این معیار که زادگاه رافائل و میکل‌آنژ بوده نسنجید.»
 
برخی رویکرد اکو در کتاب را نقد کرده‌اند، خودش می‌گوید «کتاب‌خوان‌های ضعیف» که هدف او را درک نکرده‌اند همیشه گمراه می‌شوند. «شما مسئول آنهایی که غلط می‌خوانند نیستید. کشیش‌های کاتولیک می‌گفتند نگذارید دختری جوان «
مادام بوواری» را بخواند چون ممکن است فریب بخورد!»
 
نظر اکو که از زمان «نام گل سرخ» در اوایل دهه 1980 به چهره‌ای مشهور در ادبیات داستانی بدل شد درمورد نظرات متناقض درمورد دیگر رمان‌هایش چیست؟ «همیشه با نظرات مختلف منتقدان گوناگون شوکه می‌شوید. به نظرم کتاب را باید 10 سال بعد از انتشارش نقد کرد، بعد از اینکه بارها خوانده شد. همیشه گفته‌اند من خیلی فلسفی هستم و خیلی فاضل، خیلی دشوار. برای همین من رمانی نوشتم بسیار ساده به نام «شعله مرموز ملکه لوآنا» که در میان آثارم از همه کم‌فروش‌تر بود. پس احتمالا باید گفت من برای مازوخیست‌ها می‌نویسم. فقط برخی ناشران و روزنامه‌نگاران هستند که چیزهای ساده را دوست دارند. مردم دیگر حوصله چیزهای ساده را ندارند. دنبال چالش هستند.»
 
اکو پیش از نوشتن اثری داستانی چهره‌ای معروف در دنیای تفکر بود، یک اتفاق پای او را به نوشتن داستان باز کرد، او پیشنهاد نوشتن یک رمان پلیسی را رد کرد اما وسوسه نوشتن یک اثر داستانی رهایش نکرد. به قول خودش: «همه جرقه‌های ذهن من روایی هستند. در 10 یا 12 سالگی داستان کوتاه و مقدمه رمان می‌نوشتم. بعد با نوشتن مقالات اشتهای روایی خودم را برطرف می‌کردم. تمامی تحقیقات من ساختار داستان پلیسی دارند.»

«نام گل سرخ» اکو را به رمان‌نویسی بزرگ بدل کرد اما از طرفی یک معیار بسیار سخت برای آثار او شد. «گاهی می‌گویم از «نام گل سرخ» متنفر هستم چون برخی کتاب‌های بعدیم بهتر بودند. البته این اتفاق برای نویسندگان بسیاری رخ داده است. گابریل گارسیا مارکز 50 تا کتاب نوشته است اما همیشه او را با «صد سال تنهایی» به یاد می‌آورند. هروقت کتابی جدید منتشر می‌کنم فروش «نام گل سرخ» افزایش پیدا می‌کند. واکنش چیست؟ "ای بابا یک کتاب جدید از اکو، ولی من که «نام گل سرخ» را نخوانده‌ام." خوب گزینه خرید می‌شود همین کتاب قدیمی چون ارزان‌تر هم هست.» اکو با گفتن این حرف می‌خندد، اغلب در حال خندیدن است.
 
اکو خودش را متفکری می‌داند که خودش را زیادی جدی نمی‌گیرد. زندگی مثل یک کتاب داستانی است یک بازی شگفت‌انگیز.
 
اغلب گفته می‌شود اکو «سارق ادبی» است و آثارش را براساس کتاب‌های دیگران می‌نویسد. همین «گورستان پراگ» بسیار شبیه آثار الکساندر دوما است و البته رد بسیاری از رمان‌های قرن نوزدهم در آن دیده می‌شود. اکو کاری به این حرف‌ها ندارد، او از بچگی عاشق کتاب بوده است. او در شهر آلساندریا در شمال ایتالیا بزرگ شده است. والدینش «خرده بورژوا»هایی بودند که چندان با کتاب رابطه نداشتند. اما مادربزرگش اهل کتاب بود و اکو از همان زمان کتابخوان شد و هنوز هم بسیار می‌خواند. دو کتابخانه‌ی او در میلان و ریمینی، خانه مشترکش با همسر آلمانی تبارش رناته رامگه هستند. 50 هزار جلد کتاب در این دو کتابخانه است که 1200 عنوان آن نایاب هستند.
 
او کتاب‌هایش را «راهرو فکر» می‌خواند و اخیرا نامه‌ای عاشقانه و بلند نوشته است و در آن «کتاب چاپی» را ستوده است. البته این به این معنا نیست که او از تکنولوژی فراری است. او در سفرهایش به جای حمل چمدانی پر از کتاب، یک آی‌پد همراه خود دارد با 30 کتاب دانلودشده روی آن.
 
اکو خوش‌بین است، دلش جوان است و به همه چیز علاقه دارد، درمورد بادام زمینی همانطور حرف می‌زند که درمورد
مارسل پروست. «اغلب رمان‌نویس‌ها از اساتید دانشگاه عمر درازتری دارند، مگر اینکه امانوئل کانت یا جان لاک باشی. متفکران مهم پنجاه سال پیش همگی فراموش شده‌اند.»

گاردین

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...