رمان «من شماره چهار هستم» [I Am Number Four] نوشته پیتاکوس لور [James Frey and Jobie Hughes] با ترجمه پیمان اسماعیلیان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

من شماره چهار هستم» [I Am Number Four]  پیتاکوس لور [James Frey and Jobie Hughes]

به گزارش 
کتاب نیوز 
به نقل از مهر، این‌کتاب نخستین‌عنوان از مجموعه «میراث لورین» است که این‌نویسنده خلق کرده و نسخه اصلی‌اش سال ۲۰۱۰ منتشر شده است.

این‌رمان در گروه آثار علمی تخیلی نوجوان قرار می‌گیرد که با اقتباس از آن، فیلم سینمایی هم تولید شده است. مجموعه «میراث لورین» ۷ جلد دارد.

پیتاکوس لور که نام اصلی‌اش جُبی هیوگس است، در ابتدای کتاب «من شماره چهار هستم» این‌توضیح را داده که رویدادهای کتابش واقعی هستند و اسامی افراد و مکان‌ها را به عمد تغییر داده تا از شش شماره مخفی گروه لورین‌ها حفاظت کند. او خطاب به مخاطبان نوجوانش می‌گوید این‌حرف را نخستین هشدار تلقی کنند چون تمدن‌های دیگری هم وجود دارند که بعضی از آن‌ها قصد نابودی این‌مخاطبان را دارند.

داستان مجموعه پیش‌رو درباره ۹ نفر است که به زمین می‌آیند و شبیه مردم این‌کره هستند؛ حتی مثل آن‌ها حرف می‌زنند اما از آن‌ها نیستند. این‌ ۹ نفر قدرت‌های عجیب دارند و ابرقهرمان‌هایی هستند که فقط در فیلم‌ها و قصه‌ها حرف‌شان شنیده شده است. در داستان اولین‌جلد مجموعه، دشمنان این‌ ۹ نفر، شماره یک را در مالزی، شماره دو را در انگلستان و شماره سه را در کنیا دستگیر می‌کنند. به این‌ترتیب نوبت به شماره چهار می‌رسد که ماموریتش را انجام دهد و همین‌شماره چهار است که داستان را روایت می‌کند.

«من شماره چهار هستم» در ۳۴ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

دست‌هایم از فرط عدم یقین نهفته در این موقعیت به لرزه افتاده، از اینکه طرفم یک چوب بیسبال دارد و من جز توانایی‌های شخصی‌ام چیز دیگری ندارم. از ترس نهفته در نگاهش تکان خورده‌ام. یک پله دیگر هم پایین می‌آید. فقط شش‌پله با هم فاصله داریم.
«می‌خوام مخت رو بترکونم. این‌طوری دوست‌هات پیغامم رو می‌گیرن.»
«اون‌ها دوست‌های من نیستن. بهت اطمینان می‌دم اگه بهم آسیب بزنی در واقع به همون‌ها لطف کرده‌ی.»
می‌گوید:‌ «پس بذار ببینم.»

به‌سرعت باقی پله‌ها را پایین می‌آید. جز واکنش نشان‌دادن کار دیگری نمی‌توانم بکنم. چوبش را تاب می‌دهد. جا خالی که می‌دهم، چوب با ضربه‌ محکم به دیوار می‌خورد و یک سوراخ بزرگ و نامنظم وسط تخته‌کوبی‌ها باز می‌کند. می‌روم زیر دوشاخش و روی هوا بلندش می‌کنم، با یک دست گلویش و با دست دیگر هم زیربغلش را گرفته‌ام، بعد هم از پلکان بالا می‌برمش. مدام تقلا می‌کند و به ران‌ها و زیر شکمم لگد می‌پراند. چوب از دستش می‌افتد، روی پله‌ها دلنگ‌دلنگ صدا می‌دهد و پایین می‌رود و صدای شکستن پنجره‌ای را پشت سرم می‌شنوم.

این‌کتاب با ۴۵۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...