رمان «هنوز هرچیزی ممکن است» [Les possibles] نوشته ویرژینی گریمالدی [Virginie Grimaldi] با ترجمه فرزانه مهری توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

هنوز هرچیزی ممکن است» [Les possibles] ویرژینی گریمالدی [Virginie Grimaldi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، ویرژینی گریمالدی نویسنده فرانسوی متولد سال ۱۹۷۷ است و ۶ رمان و ۲ مجموعه داستان در کارنامه دارد که انتشارات ققنوس پیش‌تر رمان «کاش چیزی نمی‌ماند جز لحظات شیرین» را با ترجمه همین‌مترجم از او منتشر کرده است. این‌کتاب سال ۲۰۲۰ منتشر شد و گریمالدی یک‌سال پیش از انتشار آن، در نظرسنجی مجله فیگارو، به‌عنوان پرمخاطب‌ترین رمان‌نویس فرانسه معرفی شد. داستان این‌رمان گریمالدی درباره زنی است که دخترش را زودتر از موعد مقرر به دنیا می‌آورد.

اما «هنوز هرچیزی ممکن است» سال ۲۰۲۱ در پاریس منتشر شد. این‌رمان درباره زندگی زنی جوان به‌نام ژولین است که اصلا اتفاقات غافلگیرکننده را دوست ندارد. اما وقتی خانه پدرش به‌طور ناگهانی آتش می‌گیرد، پدر برای زندگی به خانه او می‌آید و زندگی آرام و ساکتش را به هم می‌ریزد. این‌رمان با لحنی طنز نوشته شده و درباره انعطاف‌پذیری شخصیت ژولین است که باید با موقعیت جدید کنار بیاید.

پدر ژولین حقوق بازنشستگی دارد که آن را برای خرید کالاهایی که در تلویزیون تبلیغشان را می‌بیند، هزینه می‌کند. این پدر عجیب موسیقی هارد راک را با صدای بلند گوش می‌کند و ضمن گم‌کردن وسایلش، دیوارهای خانه را پر از پوسترهای سرخ‌پوستی می‌کند. حقیقتی که ژولین باید آن را بپذیرد و با آن کنار بیاید، این است که پدرش ژان در حال از دست دادن عقل و منطق خود است. او ژولین باید بتواند مردی را که زیر نقاب چهره پدرش مخفی شده، کشف کند و ارزش‌هایش را بشناسد. در این‌راه هم، هر چیزی ممکن است.

«هنوز هر چیزی ممکن است» ۸۲ فصل و یک‌ «خاتمه» دارد.

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

باز هم لوکاس کوچولو با پسرم بدرفتاری کرده. باید مراقب باشد، هیچ خیال ندارم قیافه بگیرم و تهدیدش کنم، چرا که هیچ نشده دوتا از دندان‌هایش افتاده.
شارلی از وقتی از مدرسه آمده یکبند تکرار می‌کند: «من کودن نیستم.»
هر قدر برای خود دلیل بیاورم، بکوشم به خود بقبولانم که مواجه کردن فرزندم با زندگی - و خشونت آن - برایش مفید است، که موانع باعث رشدش می‌شود، باز هم گاهی دلم می‌خواهد او را تا آخر عمرم در سایه حمایت خود قرار دهم. به نظرم جای بسی پشیمانی است که نمی‌توانیم فرزندانمان را در شکم خود پناه دهیم.
همه‌چیز از یک کاپشن بنفش شروع شد. کاپشنی پفدار که دیروز عصر، شارلی ناگهان عاشقش شد. امروز صبح، موقع لباس پوشیدن کمی تردید داشت: نکند مسخره‌اش کنند؟ من به او اطمینان دادم کاپشن پفدارش خیلی قشنگ است، دلیلی نداشت کسی به آن بخندد. حرفم را باور کرد. همکلاس‌هایش با من هم‌عقیده نبودند. از قرار معلوم، بنفش رنگی نیست که پسرها برای لباس خود انتخاب کنند. شارلی از خود دفاع کرد، و کلمات تند و زننده‌ای نثارش کردند.
پدرم هنگام نشستن سر میز می‌گوید: «من عاشق بنفشم.»
پسرم غر می‌زند: «اما واسه تو فرق می‌کنه.»
«آه، راستی؟ چرا؟ برای این‌که پیرم؟»
شارلی ابرو بالا می‌اندازد، انگار جوابش معلوم باشد: «خب نه، برای این‌که تو عجیبی.»
پدرم می‌زند زیر خنده. عاشق صدای خنده‌اش هستم، وقتی بچه بودم، هر کاری می‌کردم تا بخندانمش.

این‌کتاب با ۲۹۵ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...