گونترگراس - نویسنده آلمانی - آثار تجسمی و نقاشی خود را در یک گالری به نمایش گذاشت.

علاوه بر آثار تجسمی گراس، برخی مستندات این نویسنده از جمله دست نوشته‌های رمان "طبل حلبی" نیز در این گالری واقع در شهر اوخزن هاوسن به نمایش گذاشته شده است.

این برای اولین بار است که گونتر گراس آثار تجسمی و نقاشی‌های خود را در معرض دید عموم قرار می‌دهد. نمایشگاه فوق تا پنجم ماه اکتبر ادامه خواهد داشت.

گونترگراس نویسنده، مجسمه‌ساز و نقاش آلمانی در سال 1947/1948 در دوسلدورف یک ‌دوره کارآموزی را در کارگاه سنگ‌ تراشی به‌ پایان رساند و سپس در آکادمی هنر دوسلدورف تا پایان سال 1952 به تحصیل در رشته پیکرتراشی و قلم ‌سیاه پرداخت. او در فاصله سال‌های 1953 تا 1956 در دانشکده هنرهای تجسمی برلین ادامه تحصیل داد.

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، مشهورترین اثر او "طبل حلبی" نام دارد که نمونه ای از سبک رئالیسم جادویی در اروپا به‌ شمار می‌آید. آخرین کتاب او "کندن پوست پیاز" سال گذشته موجب خشم نئونازی های آلمان شد.
 

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...